به نظر میرسد خداوند همواره پیمان و سوگند ازدواج ما را خیلی جدی گرفته بود، در حالی که من بارها به راحتی در مورد آن سهلانگار بودم. تنها زمانیکه بدون متوسلشدن به این و آن، خودم را به یک شخص، متعهد کردم، حتی اگر این به معنای تنهاماندن بود، آنگاه توانستم مفهوم عشق و یگانگی واقعی را درک کنم و آزادیای که همیشه به دنبال آن بودم را بیابم…
رابطۀ جنسی جایگاه ساده و طبیعی خود را پیدا میکند؛ چیزی که قبلاً برای ما غیرممکن بود. در واقع رابطۀ جنسی، تبدیل به یکی از پیامدهایی میشود که از یگانگی واقعی ازدواج متعهدانه نتیجه میشود…
محتویات
۱ یگانگی واقعی با همسرم
۲ پرهیز جنسی در زندگی زناشویی
۳ عشق و عاطفه در زندگی زناشویی بعد از بدست آوردن هوشیاری
۴ روابط بهتر با همسرم به خاطر SA
۵ برای یک معتاد جنسی متاهل، رابطه جنسی اختیاری ست
یگانگی واقعی با همسرم
پیشروی به سوی یک رابطۀ جنسی سالمتر و صمیمانهتر با همسرم، که بیش از ۳۱ سال با هم زندگی میکردیم، یکی از هدایایی بود که SA به من داد. حتی این واقعیت که من هنوز متأهل هستم، یک معجزه است. به نظر میرسد خداوند همواره پیمان و سوگند ازدواج ما را خیلی جدی گرفته بود، در حالی که من بارها به راحتی در مورد آن سهلانگار بودم. قبل از بهبودی با خیانتکردن و بیوفایی، با ترس از بیکفایتی و ترس از متارکه، با درماندگی و رنجش، و بالاخره با یأس و تنهایی به رابطهمان خسارت زدم. حالا من و همسرم، دوباره یار و یاور هم هستیم. بالاخره ما آن حس اتحاد و یگانگی را که در اول ازدواج، به دنبال آن بودیم را تجربه کردیم. SA وسیلهای به من داد که از طریق آن توانستم حس صمیمیّت را دوباره پیدا کنم و اتحاد حقیقی را با همسرم تجربه کنم.
وقتی شهوت در حال فعالیت است، نمیتوانم با همسرم اتحادی واقعی داشته باشم؛ بدین علت که او در آن رابطه، به عنوان یک شخص واقعی، اصلا وجود ندارد. در چنین روشی، او حتی صرفا یک وسیله جنسی است. همچنین وقتی در رابطه جنسی با خود (خود ارضایی) خود را به دو بخش تقسیم میکنم، نمیتوانم با خودم یکی باشم. آن شریک جنسی خیالی که در ذهنم ایجاد کردهام، واقعا بخشی از من است. اما هر بار وسوسه میشوم، شهوت و رفتارهای جنسی را رها میکنم. سپس زندگیای که خداوند از قدرتش به من داده را میتوانم تجربه کنم. نیاز روحی من پر میشود، «ابتدا یکیشدن حقیقی با خودم، سپس با دیگران و با منشأ اصلی زندگیام، یعنی خداوند» (کتاب سفید، صفحه ۴۲ و ۴۳).
زمانیکه در سال ۲۰۰۹ بالاخره به انتهای خط خود رسیدیم، همسرم از نظر روحانی برای آنچه در انتظارمان بود، آماده شد. وقتی به او گفتم، برای زندگیکردن با فرد دیگری او را ترک خواهم کرد، به چشمانم نگاه کرد و گفت: تو بیماری! و خداوند میتواند تو را درمان کند. این آن عکس العملی نبود که من انتظارش را داشتم! همسرم سالها در یک برنامۀ روحانی کار میکرد و هنگامیکه با این بحران روبهرو شد، با اصولی کاملاً متفاوت و جدید به آن واکنش نشان داد. بعد از آخرین لغزشم، حسابی درمانده شده بودم. روز بعد در حالیکه حس نابود شدن میکردم، در یک جلسه حاضر شدم. یکی از اعضاء به من پیشنهاد داد که راهنمای من شود. در ۹۰ روز به بیش از ۹۰ جلسه رفتم و قدم یک را کامل کار کردم. همسرم نیز در ۱۲ قدم بهبودی فعال شد. ما هر دو این اصل را فهمیدیم که بهبودی شخصی باید اولویتِ نخستمان باشد. بدون پاکی و بهبودی شخصیمان وضع ازدواجمان بهتر نمیشد.
یک پیام بسیار مفید در برگه «راه حل» وجود دارد: «ما فهمیدیم که میتوانیم متوقف شویم، اینکه به گرسنه غذا ندهیم ما را نمیکشد و اینکه در واقع رابطۀ جنسی اختیاری است.» زمانیکه من تازهوارد بودم این جملات مرا قوت قلب میداد که میتوانم رفتارهای جنسی را متوقف کنم. با پیشروی در بهبودی متوجه این موضوع شدم که اینگونه نیست که برای معتادان جنسی متأهل تنها یک مسیر وجود داشته باشد. رابطۀ جنسی اختیاری است نه اجباری. همچنین الزامی نیست؛ فقط قابل انجام است. من فهمیدم این کلمات در کتاب سفید به راستی حقیقت دارد.
برداشت کلی ما از رابطۀ جنسی تغییر میکند. رابطۀ جنسی جایگاه ساده و طبیعی خود را پیدا میکند؛ چیزی که قبلاً برای ما غیرممکن بود. در واقع رابطۀ جنسی، تنها تبدیل به یکی از پیامدهایی میشود که از اتحاد حقیقیِ یک ازدواج متعهدانه نتیجه میشود.
من شروع کردم به گوش دادن به سخنان دیگر اعضای متأهل که دربارۀ مسائل جنسی خود صحبت میکردند. و این امید در من زنده شد که بتوانم رابطۀ جنسی خود را در چهارچوب ازدواج، به اعتدال برسانم. این روزها تا میتوانم در رابطه با ازدواج و روابط مطالعه میکنم. «بهبودی ادامه دارد» یکی از نشریات حیاتی در طیکردن مسیر من به سوی روابط جنسی زناشویی سالمتر بود. مقالات این کتاب ایدههای جدیدی در رابطه با پرهیز جنسی، روابط عاشقانه و روابط جنسی به من داد. مقالات مفید این کتاب عبارتند از: «پرهیز جنسی در زندگی زناشویی» (ص ۹ تا ۱۱)، «عشق و عاطفه در زندگی زناشویی پس از کسب پاکی» (ص ۲۲تا ۲۸)، «چرا برای من بهعنوان یک معتاد جنسی، روابط کارآیی ندارد؟» (ص ۳۶ تا ۳۹)، و «شهوت، رابطۀ جنسی و سوء روابط در ازدواج» (ص ۴۷ تا ۵۱)؛ مهمتر از همه، در این کتاب اهمیت متعهدبودن را یاد گرفتم:
تنها زمانیکه بدون متوسلشدن به این و آن، خودم را به یک شخص، متعهد کردم، حتی اگر این به معنای تنها ماندن بود، آنگاه توانستم مفهوم عشق و یگانگی واقعی را درک کنم و آزادیای که همیشه به دنبال آن بودم را بیابم. (کتاب بهبودی ادامه دارد…)
اجرای قدمها نیز منبعی بیپایان از افکار و رفتارهای جدید در اختیار من گذاشت که به کمک آنها توانستم روابطم را با همسرم سالمتر کنم. در قدم چهارم، یک ترازنامه از صدماتی که به همسرم زده بودم تهیه کردم و متوجه شدم تا چه حد خودخواه بودم. بعد از آن تصویری ایدهآل از زندگی جنسی سالم و منطقی که میخواستم به آن برسم، برای خودم، به طور دقیق، نوشتم. همیشه تلاش میکنم رفتارها و اعمالم را به آن ایدهآلها نزدیک کنم.
در قدم پنجم، رنجش و خجالتی که از رابطه با همسرم داشتم و همیشه مخفیاش میکردم، را بیرون ریختم. برای جبران خسارت از همسرم، به او گفتم میخواهم اوضاع را درست کنم و میخواهم نظر او را دربارۀ شرایطمان بدانم. او بلافاصله جواب نداد و از من زمان خواست تا دربارۀ آن فکر کند. این بدان معنا بود که من میبایست همچنان برای تغییرکردن مشتاق میماندم و به او گوش میدادم. چه هدیهای!
بعد از مدتی او به من گفت به چه شرایطی احتیاج دارد و چگونه میتوانم اوضاع را مرتب کنم. او به من یادآوری کرد که در قرار ملاقاتهایی که قبل از ازدواجمان داشتیم، اوضاع چگونه بود. آن زمان، انتظار داشتیم که بعد از ازدواج همیشه با هم باشیم و لحظات استثنایی را با هم تجربه کنیم. امروز ما اینگونه زندگی میکنیم. من برای او ایمیل میفرستم یا یادداشت مینویسم و دوباره با هم قرار ملاقات شبانه میگذاریم. همسرم به من دلگرمی میدهد تا بتوانم باور کنم همان مردی هستم که او از من انتظار دارد. من با رهاکردن ترسم از بیکفایتی جنسی و رهاکردن خیالپردازی دربارۀ اینکه چگونه اعمال جنسی را بهتر انجام دهم، از او جبران خسارت میکنم. عجب آرامشی!
باور دارم خداوند ما را آفریده و برای دلیل خاصّی در کنار هم قرار داده است. امروز دیگر فکر نمیکنم ازدواجمان یک اشتباه بوده، بلکه باور دارم این ازدواج یک هدیه از طرف خدا است. آخرین وسیلهای که به من در ارتباط با همسرم کمک میکند، دعاکردن است. متن قدم یازدهم پیشنهاد میکند: «اگر شرایط اجازه دهد، ما از همسر یا دوستانمان میخواهیم در مراقبۀ روزانه به ما بپیوندند» (کتاب AA، ص ۸۷). ما از این اصل در زندگیمان استفاده میکنیم؛ البته ما همیشه با هم دعا نمیکنیم اما اگر شرایط اجازه دهد فرصت را از دست نمیدهیم. گاهی اوقات قبل از شروع رابطۀ جنسی با هم دعا میکنیم. گاهی هم بعد از آن دعا میکنیم. بعضی وقتها رابطۀ جنسی ما یک تجربۀ روحانی میشود، گاهی هم فقط کاری را میکنیم که هر زوج متأهلی انجام میدهند. در هر دو صورت، اگر شهوت حضور نداشته باشد، من این را یک پیشرفت در نظر میگیرم؛ البته نه کمال.
من بهعنوان یک فرد متأهل در SA، در حال کشف برنامۀ پروردگار برای خودم هستم. این برنامه شامل رابطۀ جنسی بدون شهوت طی یک اتحاد حقیقی در چهارچوب ازدواج است. اینگونه است که من امروز دوباره به سلامت عقل میرسم.
فصلنامه انجمن SA – ایسی ۲۰۱۱
پرهیز جنسی در زندگی زناشویی
پیش از اینکه ما وارد برنامه شویم، شهوت کار خودش را به خوبی انجام میداد. امّا وقتیکه بهبود یافتیم فهمیدیم چقدر شهوت کنترل ما را به دست داشته است. شهوت ما را مسموم کرده بود و همین امر باعث مسمومیت دیگران هم شده بود. بستر ازدواج هم از این امر مستثنا نبود. چگونه ممکن بود ما به شهوت آلوده باشیم، و این آلودگی بروی روابطمان با همسرمان اثر نگذارد؟ بسیاری از تازه واردان متأهل، در آغاز ورودشان به SA فکر میکنند جداکردن شهوت از رابطۀ جنسی یا غیرممکن است و یا اگر هم ممکن باشد بسیار مشکل است. بارها جملاتی شبیه به این را شنیدهایم:
«دوباره با همسرم نزدیکی نمودم، احساس میکردم دارم کار غلطی انجام میدهم، انگار دچار لغزش شده بودم.»
تجربه نشان داده یک دوره پرهیز جنسی داوطلبانه، رها شدن از شهوت را برای اعضای متأهل آسان مینماید. حذف کردن موقتی رابطۀ جنسی از زندگی زناشویی به ما کمک میکند تا با بسیاری از حقایق روبرو شویم. اگر رابطۀ جنسی تنها چیزی باشد که زندگی زناشویی یک زوج را حفظ کرده، پس واقعاً چیز زیادی در این زندگی وجود ندارد. بعضی از ما وقتی وارد برنامه می شویم، زندگی زناشوییمان در وضعیتی است که پرهیز جنسی تنها راه عاقلانه بنظر میرسد. این کار باعث میشود همسر معتاد جنسی از بی حرمتیها، یأس، رنجش و حتّی شهوتِ همسرش نجات یابد. بعلاوه، این به معتاد جنسی فرصت بهبودی از مسمومیت ناشی از شهوت و مسائل مربوط به آن را میدهد.
بعضی از اعضا این «سم زدایی» را برای ماهها و حتی سالها انجام دادهاند. به منظور تنظیم ترازنامه و بهبود زندگی مشترک خود در دوران هوشیاری هم از پرهیز دو طرفه استفاده بردهاند. کسانی که چنین کردهاند، از کشف این مطلب متعجب شدهاند که هنگامی انسان در برابر خدا تسلیم میشود و به ارادۀ خود شهوت را به او میسپارد، رابطۀ جنسی تبدیل به یک امر اختیاری میشود و این برای رابطۀ زناشویی بسیار مفید است.
برای یک معتاد جنسی در حال بهبودی، رابطۀ جنسی در زندگی زناشویی می تواند باعث شود که نتواند وسعت شهوت و گسترش تدریجی آن را ببیند. شهوت می تواند به نحوی مکارانه و گمراه کننده در روابط جنسی زناشویی پنهان شده و تلاش کند تا بدون آنکه ما متوجه شویم راهی برای نفوذ در ما پیدا نماید. پرهیز جنسی راهی است برای رسوا کردن شهوت و تحت نظر گرفتن آن و به ما کمک می کند تا قدمهایمان را به سمت یک ارتباط واقعی تقویت کنیم.
ولی از طرف دیگر، اگر در دوره های پرهیز جنسی در رابطۀ زناشویی، برای رهایی از شهوت در قدم ها بیشتر فعالیت نکنیم، و عشق ورزی به همسرمان را بیشتر نکنیم، پرهیز می تواند بی نتیجه و حتی مضر باشد. همیشه باید مراقب عواطف همسرمان باشیم تا پرهیز جنسی را به عنوان کم شدن علاقه تعبیر نکند. چون اغلب روابط ما حول فعالیت های جنسی شکل گرفته بود، لذا قطع رابطۀ جنسی ممکن است منجر به ایجاد بحران و مکشوف شدن مسائلی در همسر شود. بنابراین قبل از انجام پرهیز جنسی باید در مورد آن صحبت شود، و در حین دورۀ پرهیز، معتاد جنسی باید ارتباط غیر جنسی، تبادلات کلامی و ابراز محبت را افزایش دهد. پرهیز جنسی در این صورت می تواند فرصتی با ارزش برای ارتقای پیوند و اتحاد روحانی باشد.
کتاب بهبودی ادامه دارد (صفحه ۹)
عشق و عاطفه در زندگی زناشویی پس از بدست آوردن پاکی
قسمتی از پاسخ یکی از اعضای با تجربه، به نامه یک گروه SA:
از دریافت نامه شما و اینکه میخواهید برای داشتن روابط جنسی سالم و عادی با همسر خود تلاش کنید، خوشحال شدم. این سوال بسیار بجایی است؛ امیدوارم در نشستهای آینده SA بتوانیم به آن بپردازیم و بتوانیم تجربیات خود درباره این موضوع و سایر موضوعات مربوط به بهبودی و هوشیاری در زندگی زناشویی را با یکدیگر در میان بگذاریم.
در ابتدا سپاسگزار باشید توانستهاید هوشیاری جنسی را حفظ کنید. این خبر خوبی است و بدون آن امیدی برای هیچ چیز نبود! این به معنای این است که شما خدا را به زندگی، ازدواج و گروه SA خود راه دادهاید. هوشیاری آغاز زندگی کاملاً جدیدی برای شما و همسرتان است. اگر پاک باقی بمانید و حرکت در روشنایی را ادامه دهید، خودتان به این حقیقت خواهید رسید. این یک سرمایه گذاری پر سود است، باور کنید.
به نظر من وقتی به پاکی جنسی میرسیم، اولین چیزی که اتفاق میافتد این است که: ما در حالتی از شوک روحی، عاطفی و جنسی فرو میرویم. این یک شوک روحی است، چون ما عمیقترین تغییر اخلاق را در همه زندگی خود حاصل میکنیم. ما به پایان خودمان رسیدهایم و خواست و زندگی خود، از جمله روابط جنسی را، به خدا تسلیم کردهایم و این یک شوک عاطفی است، چون داروی مخدر زندگیمان را رها کردهایم و درنتیجه گذاشتهایم طبیعت معیوب و ناقص ما، در سطح ظاهر شود. ما شروع به دیدن چیزهایی در خودمان و همسرمان نمودهایم که قبلاً تأثیر مخدر شهوت، آنها را پوشانده بود و این یک شوک جنسی است، چون ما داریم کنارهگیری از شهوت و در خیلی از موارد پرهیز از رابطه جنسی را تحمل میکنیم؛ البته این حالت شوک، سرانجام از بین میرود.
همه اینها اثر بسیار عمیقی بر روابط عاطفی، روحی و جنسی بین زن و شوهر دارند. بعضیاوقات چنان در روابطمان دچار مشکل میشویم که نمیتوانیم ببینیم که چه میگذرد؛ درحالیکه فقط به هم عکسالعمل نشان میدهیم. روشن شدن این امور زمان میگیرد. هرگز تغییراتی را که رخ میدهد، دستکم نگیرید. هرچه باشد این نوعی تولد جدید است که تجربه میکنیم؛ ما دنیایی را ترک نموده و وارد دنیایی دیگر میشویم، اگرچه ما بهندرت متوجه میشویم که در آن زمان چه رخ میدهد.
وقتی یکی از زن و شوهر یا هردوی آنها در حال بهبودی از اعتیاد جنسی هستند، حالتی بین آنها ایجاد میشود که ما را بر این میدارد که با رضایت همسرمان وارد دوره پرهیز جنسی شویم (مقاله «پرهیز جنسی در زندگی زناشویی» را ببیند). ما این کار را به دلایل زیادی انجام میدهیم، که در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است. نهتنها برای اینکه بر شهوت پیروز شویم، بلکه از نفوذ ناخواسته شهوت در روابط جنسیمان نیز اجتناب کنیم. در طی این دوره پرهیز جنسی، برای افزایش روابط و تماسهای غیرجنسی خود، تلاش میکنیم. با خارج نمودن رابطه جنسی از معادله، شروع میکنیم ببینیم چه چیزی واقعاً در روابطمان وجود دارد و چه وجود ندارد.
وقتی من به پاکی جنسی رسیدم و با همسرم وحدت مجدد پیدا نمودم، به دلیل استرس شدیدی که بعد از جدایی از شهوت در من ایجادشده بود، برای چند ماه در پرهیز جنسی ماندیم و خدا را به خاطر آن دوره شکر میکنم. بعد از چند سال که از پاکیام میگذشت، دیدم که من نیاز به دوره پرهیز دیگری دارم. این دوره دوم حدود 6 ماه طول کشید که بهترین دوره ازدواج ما تا آن زمان بود. ما شروع به دیدن وابستگیهای بیمارگونه و پنهان خود کردیم. برای اولینبار شروع کردم به مشاهده همسرم بهعنوان یک شخص و آنچه را دیدم، دوست داشتم. آنچه که شروع به دیدن کردم یک شخص بیمانند بود، دارای کمبود و آسیبپذیر، درست مثل خودم. شروع کردم پیوند ویژهای را که بین ما وجود داشت و بهوسیله وابستگیهای احساسی و عاطفی پنهان شده بود، ببینم. من میخواستم این پیوند تقویت شود.
طی این چند سال یک دگرگونی روی داد. قبل از پاکی، همسرم تقریباً همیشه آغازکننده رابطه جنسی بود. اگرچه من همین را میخواستم و به آن وابسته بودم، ولی اغلب او را به خاطر این کارش میآزردم. بارهاوبارها درست بعدازاینکه من با خودم و یا دیگران رابطه جنسی داشتم، او از من درخواست رابطه جنسی میکرد. اگر هم زمانی او از من درخواست رابطه جنسی نمیکرد، او را به خاطر عدم درخواستش میآزردم.
پیش از پاکی روال دیگری نیز در زندگی زناشویی ما در جریان بود. من آگاهانه یا ناآگاهانه همسرم را عادت میدادم که برای شهوتم سوروسات برآورده کند. البته من فکر میکردم که این یک معاشقه خوب و سالم است (ولی باگذشت زمان و پس از بهبودی به شهوتی که در پس آن وجود داشت پی بردم.) او بلافاصله این کار را برایم انجام میداد و به آن آلوده شده بود. او میخواست مرا راضی و خوشحال کند.
وقتی من شروع به تغییر نمودم، فرایند دردناک مستقل شدن از او شروع شد. برای بقای خودم و برای رشد، راهی بهجز بریدن وابستگی نداشتم و او باید بهمرور یاد میگرفت که خود را با آن تطبیق دهد. ما هردو این کار را انجام دادیم و این بسیار دردناک بود و وقت زیادی گرفت. ولی ارزش داشت؛ این است روند بهبودی.
روشی که ما باهم رابطه جنسی برقرار میکردیم، انعکاسی از اتحاد در حال تعمیق ما بود. بعضی از چیزهایی که قبلاً در حین نزدیکی انجام میدادیم، بهتدریج دور انداخته شدند، در ابتدا به دلیل اینکه دیگر ضرورتی برای انجام آنها نبود، ولی بعداً کاملاً برایمان ناخوشایند شدند. به دلیل اینکه ما داشتیم واقعیت، حقیقت و خوبی را پیدا میکردیم.
امروز هیچکدام از ما لازم نیست که در پی ارضای خواستههای جنسی طرف دیگر باشیم و از این امر خوشحال هستیم. همسرم میداند که من میتوانم بدون رابطه جنسی بگذرانم و من نیز میدانم که او این توانایی را دارد. حالا در زمان اعمال جنسی، ما ترجیح میدهیم از آن همه کارهای پر از شهوت اجتناب کنیم. ما کشف کردیم که همدیگر را داریم و به دور از شهوت و رابطه جنسی به هم پیوند خوردهایم. چه آزادی زیبایی! من هرگز فکر نمیکردم که این امکانپذیر باشد.
من امروز شروع کردهام که آرامآرام مسئولیتی را که قبلاً از زیر آن شانه خالی کرده بودم بر عهده بگیرم، بهطوریکه شیوه زندگی و پیوند روحانی ما و خانوادهمان سرمشقی برای دیگران شده است. من تازه دارم میبینم که مرد بودن، شوهر و پدر بودن چه معنی میدهد. حالا برای ایجاد یک زیربنای روحانی، بهجای زیربنای جسمانی، برای زندگیمان بسیار آرام و پرقدرت هستم. بههرحال در روابط جسمانی هرگز امکان ایجاد امنیت وجود نداشت. همسرم هرگز نمیتوانست بدنش را به شکلی درآورد که تخیلات شهوتآلود من نیاز داشتند. حتی اگر این کار را میکرد بازهم نمیتوانست که شهوت مرا ارضا نماید. زمانی هم که او کاملاً جوان بو، برای شهوت من کافی نبود. حالا مشتاقم که با او پیر شوم و هرسال به پوچی و بیاهمیتی مشخصات فیزیکی بیشتر پی ببرم و درعینحال بیشتر و بیشتر کسی را که درون اوست کشف کنم. عجب ماجرای شگفتانگیزی!
کلید همه این امور چیست؟ اول بیرون فرستادن شهوت از صحنه. سپس بیرون انداختن تقاضا و ضرورت رابطه جنسی از میدان. ما داریم در SA کشف میکنیم که رابطه جنسی، حتی در زندگی مشترک واقعاً امری اختیاری است، البته به شرطی که اخلاق مناسب پرهیز جنسی وجود داشته باشد. در حینی که پیوند بین زوجین افزایش مییابد، رابطه جنسی تبدیل به جلوهای از پیوند میشود، نه جانشینی برای آن.
و یک چیز دیگر: چگونه ما که معتاد جنسی بودیم و با شهوت و مسائل جنسی هر کاری دلمان میخواست میکردیم، میتوانیم توقع داشته باشیم که مشکلی با رابطه جنسی، عشق و عواطف نداشته باشیم؟ (من کشف کردم که در دوران پاک زندگی زناشوییام، به سکس معتاد بودم و خیلی از ما دچار اعتیاد به روابط عاشقانه و عاطفی هم بودند.) بله زن و شوهرهای SA با سکس مسئله دارند. ولی ما متوجه شدیم که چگونه از این مسائل عبور کرده و رشد کنیم. در پاکی، همه چیز شروع به تغییر میکند و اگر اجازه بدهیم، بهتر هم میشوند.
پس توقعاتمان را کاهش میدهیم، چون آنها افکار و اعمال ما را براساس غیرواقعیتها برنامهریزی میکنند. بنابراین تغییراتی در روابط جنسی ما به جود خواهد آمد و اگر چنین نشود احتمالاً مشکلی وجود دارد.
شما ممکن است بگویید که شور و اشتیاق کمتری به همسر خود دارید و از روابط خود بسیار احساس نارضایتی میکنید؛ ولی به چیزی که قبل از پاکی ما را ارضا میکرد نگاهی بکنید. اگر همسرمان بهاندازه کافی ما را تحریک نمیکرد آنگاه ما از طریق خودارضایی و یا در بیرون به دنبال ارضا شدن میگشتیم. حتی اگر همسرمان آن را فراهم مینمود، بازهم کافی نبود، شهوت همیشه بیشتر، متفاوتتر و «بهتر» میخواست. آیا با پدیده متداول بین مردان و زنان SA آشنا هستید؛ تصور بودن با دیگری در حال انجام اعمال جنسی با یک شریک جنسی؟ این عملاً داستان همه است. این بیماری نیاز به درمان دارد که با سپردن شروع میشود. راز این کار در این است که ما هیچ چیز نخواهیم. وقتیکه تسلیم میشویم، چیزی بهتر پیدا میکنیم. یکی از اعضا موضوع را اینگونه بیان میکند:
«خدا حامی من است و من چیزی نخواهم خواست…» عبارت من چیزی نخواهم خواست حداقل دو معنا دارد: چیزی که نیاز دارم به من داده خواهد شد(که این آسانترین مورد از این دو است.) و اینکه من چیزی برای خودم نخواهم خواست و خواست خدا را برای خودم خواهم خواست (و این خیلی آسان نخواهد بود.)
بهبودی از شهوت، چیزی است که ما باید برای کسب روابط جنسی سالم و عادی به دست آوریم. البته نکته اینجاست که ما مَستان جنسی هرگز روابط جنسی عادی و سالم با کسی نداشتیم! فکر میکنیم که داشتهایم، ولی حالا کشف میکنیم که آنچه ما داشتیم ابداً رابطه جنسی نبود، بلکه نیازی دروغین برای برقراری رابطه جنسی بود که توسط آن تمامی چیزهایی که بیماریمان میخواست را برآورده کنیم.
در دوران هوشیاریام، بعدازاینکه من و همسرم دوباره روابط جنسیمان را شروع نمودیم، روزی من درباره بعضی از شهوترانیهایم برای همسرم حرف زدم و به دنبال نوعی جبران خسارت بودم. خوشبختانه وارد جزئیات نشدم و او تقاضای مرا برای بخشش پذیرفت.(بهتر است درباره این نوع جبران خسارتها احتیاط کنیم. مراجعه نمایید به قسمت هشدار به تازهواردها در کتاب SA) بسیار مضطرب بودم. بعدازآن برای اولین بار در همه زندگیام رابطه جنسی را بدون تخیلات و سناریوهای ذهنی شهوتبار، بدون ولع و زیادهروی تجربه نمودم. ما یکی بودیم و اتحاد جنسی ما از اتحاد روحانی ما ناشی میشد. با او مهربانانه رفتار میکردم و به خواستههایش توجه میکردم. آنجا بود که دریافتم آنچه در تمام عمرم تجربه کرده بودم ابداً رابطه جنسی نبود و بعدازآن بود که رابطه جنسی واقعی را تجربه نمودم. از طریق تجربهای که داشتم، شروع کردم به مشاهده اینکه رابطه جنسی واقعی چقدر ساده و خوب است، هیچ خواستهای ندارد و از درون میآید نه از بیرون و برای همین ارضاکننده است.
به قول یکی از دوستان، تمام تصورات و احساساتی که آنها را برای کسب لذّت، چون بُت میپرستیدیم، دیگر برایمان بیمعنی شدند. این را در بهبودی خودمان در SA کشف کردیم.
بهتدریج خود را از اسارت رها نمودیم و عشقورزی را آموختیم. نه به خاطر اینکه راهش را بلد بودیم یا خودمان تمایل به این کار داشتیم، بلکه باید این کار را میکردیم.
وقتیکه بتوانیم شهوت را تمایز دهیم و آن را از معادله رابطه جنسی خارج کنیم و اساس روحانی پیوندمان را ببینیم، آنگاه میتوانیم عشقورزیدن واقعی را شروع کنیم. عشق یک احساس نیست؛ بلکه یک تصمیم است و هنگامیکه رابطه جنسی از این همبستگی سرچشمه بگیرد، ارضا میکند. رابطه جنسی بین آنها که خواستهها و زندگیشان تحت مراقبت خدا قرارگرفته است و ازلحاظ جنسی هوشیار هستند توصیفناپذیراست. این رابطه جنسی بدون شهوت و بدون هیچ نیاز معتادانه و هیچ توقعی است و ناشی از عشق و پیوندی سالم است.
در جهان امروز که از رسانهها اشباع شده، به هوسها و ولعها زیاد پرداخته میشود؛ ولی موضوع اصلی نادیده گرفته میشود. من شخصاً احساس میکنم دلیل اینکه عشق در جهان مصنوعی امروز اینقدر با مسائل جنسی، ولع و هوس ادغام شده، این است که ما دیگر عشق واقعی نداریم. اگر داشتیم ارضا میشدیم. اکنون نداریم و ارضا نمیشویم. باید جانشین آن را بیشتروبیشتر نگاه کنیم، بشنویم، بچشیم و احساس کنیم. ما مَستان جنسی آنقدر در پیروی از هوا و هوس و شهوترانی افراط کردیم تا دیگر نتوانستیم حریفشان شویم. تخیّلات، دیگر به ما کار نمیداد. خدا را شکر! حال میتوانیم همه چیز را مثل یک نوجوان شروع کنیم، سالهای دردناک رُشدمان که با فریب از عادتمان هدر رفته بود را جبران کنیم، همدم و همراه خودمان را کشف کرده و باهم تبدیل به مظهر و نمونه انسانیت شویم و تصویری از خدایمان را نشان دهیم.
خلاصه
زندگی زناشویی در ابتدای بهبودی در SAدچار یک شوک و نوع جدیدی از بلوغ میشود. در دوران پاکی همهچیز تغییر میکند. صبور باشیم؛ در عوض زندگی یکی از باارزشترین چیزهای خودش را به ما هدیه میدهد.
چیزی بسیار بهتر از ولع و هوس جنسی وجود دارد و آن عشق است. ولی ما هرگز آن را نمیشناختیم. ما باید همه آنچه که داریم بعلاوه خدا و همدیگر را برای کشف آن بکار بگیریم و البته این نیاز به زمان دارد.
ما باید طرز تفکر قبلی خود را کاملاً رها کنیم تا واقعیت جدید را تجربه نماییم.
پرهیز جنسی را در زندگی زناشویی خود بررسی کرده و آن را امتحان کنیم، پایان آن را تعیین نکنیم و برایش محدودیت زمانی در نظر نگیریم. باکسانی که این تجربه را دارند مشورت کنیم.(مقاله پرهیز جنسی در زندگی زناشویی را بخوانیم و مطمئن شویم که همسرمان همراه ماست و احساس نمیکند که او را ترک کردهایم.)
روراست بوده و خواهان این باشیم که بیماری خود را از دید وسیعتر بنگریم. برخورد بیمارگونه ما به روابط عاطفی، جزئی از اعتیاد ماست. اینها میتوانند درست مثل اعتیادمان به رابطه جنسی، فلجکننده و ویرانگر باشند. بهبودی ما زمانی کامل است که علاوه بر هوشیاری جنسی دربرگیرنده رهایی از روابط بیمارگونه عاطفی هم باشد. درغیراینصورت بهبودیمان ناتمام یا احتمالاً شکستخورده است.
کتاب بهبودی ادامه دارد (صفحه ۲۲)
روابط بهتر با همسرم به خاطر SA
همسرم و من در حال انجام یک بازی سرگرمکننده با دیگران در روز تعطیل هفته گذشته بودیم – و در آن کلی خندیدیم. ۱۰ نفر از ما در حال انجام این بازی بودیم (پنج تیم دو نفره)، و همسرم و من در یک تیم قرار داشتیم. در حین بازی، سوالات چالشبرانگیزی پرسیده میشد و افراد پاسخ میدادند. دیدن این بازی خیلی جالب بود. آنجا اما یک افراد یکی از پاسخهای مرا به چالش کشید. با هم بحث کردیم و سپس قرار شد درباره آن رایگیری شود. اکنون بود که این مشکل برایم ایجاد شد: همسرم مخالف من رای داد! واقعا ناراحتکننده بود، درسته؟ عصبانی و بهمریخته شدم.
سعی کردم اجازه دهم این حالت از بین برود، هر وسیلهای که در کتاب گفته شده بود را بکار بردم، اما انگار مایل نبودم اجازه دهم آن برود. دیدم بخشی از من در حالت تاریکی قرار گرفته است. یک ترازنامه از آن موضوع تهیه کردم. اما همچنان آزارم میداد. بعد از این دیشب همسرم و من درباره آن صحبت کردیم، و او از من پرسید: «آیا تو از من میخواهی درباره هر چیزی که میگویی یا انجام میدهی موافق باشم؟». اولین فکر من این بود: «آره، حتما همینطوره!». اما پس از این سلامت تشخیص به من برگشت و در انتها دیدم در حال به بازیگرفتن خدا هستم. به او گفتم نه، نمیخواهم با هر چیزی که من انجام میدهم موافق باشی. چه درسی را یاد گرفتم! من خیلی خوشحالم که یک معتاد جنسی بودم، چرا که این درسها را در هیچ جای دیگری بجز برنامه معتادان جنسی گمنام و روبرویی با واقعیت در آن، که باعث بازگشت من به سلامت عقل و تشخیص میگردد، بدست نیاوردم.
تجربه اعضا
برای یک معتاد جنسی متاهل، رابطه جنسی اختیاری ست
چند چیز در کارکردن برنامه SA وجود دارد که اختیاری نیست، اگر من هوشیاری واقعی، بهبودی، سلامتی و آزادی را میخواهم – اما رابطه جنسی با همسرم از جمله آن موارد نیست. نشریات SA به من میگویند رابطه جنسی واقعا اختیاریست، و اینکه آن میتواند برای من تبدیل به موضوعی گردد که باعث رهاییام از رنجیدگی نسبت به همسرم شود.
در ۴ شهریور ۱۳۸۶، من با عصبانیت و رنجیدگی زیاد، در مقابل همسرم، در اتاق نشیمن نشسته بودم، چون انتظار این را داشتم که با هم رابطه جنسی داشته باشیم؛ بعد از اینکه از یک سفر کاری برگشته بودم و مدتی بود که برونریزی جنسی نداشتم. بنابراین کامپیوترم را باز کردم و شروع به جستجوی وب برای پورن (فیلم و تصویر مستهجن)، در حالی که همسرم ده قدم آن طرفتر در اتاق جلوی من نشسته بود، کردم. این آخرین باری بود که پورن نگاه کردم، و روز بعد از آن، این روال امروز هوشیاری از شهوتم را شروع کردم (نگاه به پورن، یک عمل اجباری جنسی برای من است، صرفنظر از اینکه کجا آن را متوقف بکنم یا نکنم).
من هیچ گزینه دیگری به جز تسلیمکردن رابطه جنسی با همسرم، و اجازه برای تبدیلشدن آن به یک موضوع واقعا اختیاری و یافتن آزادی از اجبار به شهوت، ندارم. امروز در واقعیتی زندگی میکنم که در آن هر انتظاری برای داشتن رابطه جنسی با همسرم، همینطور هر خیالپردازی درباره «نحوهای که این رابطه جنسی باشد»، را تسلیم میکنم. نمیتوانم درگیر هیچ نوعی از خیالپردازی جنسی بشوم و همینطور هوشیار هم باقی بمانم. خیال هرگز واقعیت نیست، و من باید در واقعیت باقی بمانم (اتفاقا، رنجیدگیهایم نیز بر اساس جهان خیالیام است، بنابراین آنها هم باید همینطور رها شوند).
واقعیت این است که ما گاهی اوقات با یکدیگر رابطه جنسی داریم، اما این کاملا در زمانهایی اتفاق میافتد که ما هر دو مایل به انجام آن هستیم. و در بین این زمانها، انتظار و خیالپردازی درباره داشتن رابطه جنسا، به سادگی، به خدا تسلیم میشود.
کتاب سفید میگوید، عدم برقراری رابطه جنسی ما را نمیکشد؛ رابطه جنسی واقعا اختیاری است.