چگونه بر وسوسۀ شهوتم غلبه کردم؟

فهرست مطالب

بر وسوسۀ شهوتم غلبه کردم
  • چگونه این‌کار را کردم؟ من نتوانستم. این را خانمی در جلسۀ AA با نقل‏قول از فصل ۵ کتاب الکلی‌های گمنام مشارکت کرد که «خداوند می‌‏تواند و انجام می‌‏دهد، اگر صدایش کنی.» و این‌گونه شد که توانستم. اجازه دادم تا خداوند این‌کار را انجام دهد؛ زیرا من نمی‌توانستم. ولی خداوند، هم می‌‌تواند و هم انجام می‌‏دهد. اما من باید برای یادگرفتن چنین چیزهایی به جلسه می‌‌رفتم. «جلسه، جلسه، جلسه، جلسه، جلسه. . .» این چیزی است که به من گفتند: «تو جسمت را بیاور»، «قدم‌ها را کارکن، قدم‌ها را کارکن، قدم‌ها را کارکن، قدم‌ها را کارکن، قدم‌ها را کارکن.» ‌رفتن به جلسه و کارکردن قدم‌ها؛ این‌گونه بود که توانستم. این‌گونه بود که یاد گرفتم اجازه دهم «لطف خداوند وارد شود و وسوسه را بیرون براند.» اقداماتی که به من کمک کرد:

     با این روش ها از بر وسوسۀ شهوتم غلبه کردم

    1. «ترک رفتار اجباری.» برون‏ریزیِ جنسی به هر شکل‏ آن، چه ارتباط جنسی با خود و چه ارتباط‌های خارج از حیطۀ ازدواج را ترک کردم. هنگامی‌که هنوز رفتارهای شهوت‏آمیز را ترک نکرده‏ایم از شهوت هیچ رهایی وجود نخواهد داشت.
    2. «ترکِ خوراک‌دادن به وسوسه.» این‌کار به معنای رفع‌کردن هرآنچه در کنترل من است، اعم از دیداری و نوشتاری و دیگر نمادهای بدبختی می‌باشد. من بایست خوراک‌دادن به شهوتم را متوقف می‌کردم. این خوراک‌دادن از راه نگاه‏کردن به اطراف، استفاده از فیلم و تلویزیون و موسیقی و استفاده از زبان شهوت و گوش‏دادن به آن اتفاق می‌افتد.

    همچنین می‌‏بایست همیشه و تنها درون ذهن خود زندگی‏کردن را ترک می‌‌کردم. این یکی از مهم‏ترین مزیت‏های حضور در جلسات است. بیشتر ما معتادان جنسی، واقعاً درون ذهن خود زندگی می‌‌کنیم و به‌ندرت در دنیای واقعی هستیم.

    1. «حضور در انجمن و برنامه.» هیچ‌کس را ندیدم که بدون انجمن توانسته باشد پاک و رها از وسوسۀ شهوت باشد، من که نتوانستم. انجمن جایی است که در آن، عمل، معجزه، اتصال و احساس تعلق وجود دارد.

    ابتدا تنها کاری که می‌‌توانستم انجام دهم، شرکت در جلسه بود. سپس پیشنهاد سهیم‏شدن در خدمات جلسه را پذیرفتم: چیدن صندلی، تمیز‌کردن مکان جلسه، گرفتن خدماتی مانند مسئول نشریات، خزانه‌دار یا منشی. این سهیم‌شدن، به‌جای احساس جدایی و بدبختی همیشگی‏ام، به من احساس تعلق بخشید.

    پیروزی بر شهوت و وسوسه

    بعد‌ها توانستم قهوه درست‏کنم، جلسات نفَس‌به‌نفَس داشته باشم و فرآیندِ همراه با درد ولی ضروریِ رشد خود را با تغییر آغاز کنم.

    1. «اقرار به عجز.» از همان اول، تنها کاری که می‌‌توانستم در هنگام هجوم وسوسه انجام دهم این بود که اعلام کنم: «من عاجزم؛ خواهش می‌‏کنم کمکم کنید!» گاهی روزی صدبار. وقتی درحال تجربۀ عمیق قدم اول بودم، عجز برای من زیباترین واژۀ دنیا بود؛ هنوز هم هست. بعداً متوجه شدم که من در برابر خودم هم واقعاً عاجز بودم.

    قبلاً هرچقدر بیشتر با شهوت می‌‏جنگیدم، شهوت هم بیشتر بر من هجوم می‌‌آورد. به‌نظر می‌‌رسید کل نیروی ارادۀ من به‌جای‌اینکه جلوی شهوت را بگیرد، باعث قوی‌شدن آن می‌‏شود.

    مطالعۀ قدم یک در کتاب دوازده‌دوازده به من کمک کرد متوجه شوم که عجز من «زیربنای استوار یک زندگی شاد و موفق است» (دوازده‌دوازده، ص21) سرانجام تلاش‌ برای متوقف‌شدن را ترک کردم. تنها با اقرار به قدرت شهوت بر من در برابر اعضای انجمن بود که توانستم قدرتِ غلبه بر شهوت را به‏دست آورم.

    1. «تسلیم (سپردن).» بدون سپردن، صِرفِ اقرارِ به عجز، نمی‏تواند موجب وصل‌شدن ما به نیروی برترمان شود. برای من این‌گونه بود که نخست به گروهی که در آن شرکت می‌‌کردم تسلیم شدم. این‌کار صرفاً عبارت بود از‌ رفتن به جلسات و داشتن حداکثر صداقت، روشن‌بینی و تمایل. این‌گونه شد که قدم دو را تجربه کردم و امیدوار شدم که نیرویی برتر از خودم، بتواند سلامت عقل را به من بازگرداند. این‌کار، بعداً راه را برای قدم سوم و سپردن به خداوندی که خود درک می‌کردم فراهم نمود.

    دقیقاً می‌‏دانستم که سپردنِ شهوتم به چه معنی است و باید چه کاری انجام می‌دادم. هربار که از درون یا بیرون وسوسه می‌‏شدم، می‌‏گفتم: «من حق شهوت‌رانی نسبت‌به این فرد را می‌‏سپارم؛ خواهش می‌‏کنم آن را بگیر.» و همان‌گونه که می‌‏خوانیم «خداوند می‌‌تواند و انجام می‌‌دهد…»، خداوند این‌کار را برای من انجام می‌‏داد. گاهی نگرانی و ترس داشتم و می‌‏بایست سپردنم را بار‌ها و بار‌ها تکرار می‌‏کردم، اما این شیوه، کارساز بود. اوایل می‌‏ترسیدم؛ اما پاک ‌‏ماندم و کم‏کم، هربار سپردنِ یک وسوسه آسان‏تر شد.

    1. «افشای درون.» متوجه شدم که ظاهراً هرگز از احتمال شهوت‌رانی مصون نخواهم ماند. متوسل به قدم‌های دیگر شدم. قدم‌های چهار و پنج، دریچه‏ای برای نگاه انتقادی به درون خودم بر من گشود و این شاید مهم‏ترین تغییر نگرش من در اوایل بهبودی بود.

      اما درمورد شهوت، بایستی به ترازگرفتن‏های کوچکی که در قدم‏های پنجم و دهم پیشنهاد شده می‌‏پرداختم. هرگاه احساس می‌‌کردم تجربه‏ای، تصویری، خاطره‏ای یا فکری، کنترل من را به‏دست گرفته است که اغلب هم همین‌طور بود، آن‌را افشا کرده و با یک عضو برنامه درمیان می‌‌گذاشتم. به آن پرتو می‌‏افکندم؛ چون‌که شهوت از روشنایی نفرت دارد و از آن می‌‏گریزد. شهوت عاشق گوشه‏های پنهان و تاریک وجود من است و اگر اجازه دهم در آنجا ساکن شود، مانند قارچ شروع به رشد می‌‌کند؛ قارچ‏زدن روح. اما به‌محض‌اینکه در معرض نور قرارگیرد و با یک معتاد جنسی درحال بهبودی دیگر مطرح شود، قدرتی که بر من دارد ازبین می‌‏رود. روشنایی، شهوت را نابود می‌‏کند؛ من این را شخصاً تجربه کرده‏ام. گاهی این‌کار، گرفتن وقت مردم بود؛ اما مرا پاک نگه‏داشت. هربار که با حرف‏زدن آن‌را می‌‏سپردم، قدرت آن خاطره یا تجربه درهم‏می‏شکست و رهایی جدید و قدرتمند دیگری به‏دست می‌‏آمد.

      1. «اعتماد.» هرچه بیشتر قادر به زندگی‌کردن بدون شهوت می‌‏شدم، می‌‏آموختم که هرچه بیشتروبیشتر به قدرت خداوند برای غلبه بر وسوسه اعتماد کنم. خیلی زود یاد گرفتم هرروز را با دعای سپردن خود و شهوتم به‌دستان خداوند؛ فقط برای همان روز آغازکنم. به‌این‌ترتیب زندگی بدون شهوت را می‌‌آموختم و واقعاً خواهان رهایی از آن بودم.

      اکنون هرروزم را با دعای قدم سوم از صفحۀ 63 کتاب الکلی‌های گمنام و تغییر آن دعا متناسب با شرایط خودم آغاز می‌‏کنم که معمولاً این‌گونه است:

      در این روز مرا از شهوت پاک نگه‏دار؛ چون خود قادر به آن نیستم. در این روز اراده و زندگی‌ام را تقدیم تو می‌‏دارم، با من کن و از من ساز هرآنچه خود اراده کنی. در این روز از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده‌ات را بهتر توانم. مشکلات امروزم را بگیر تا پیروزی بر آن‌ها شاهدی باشد برای آنهایی که با قدرت تو، عشق تو و راه تو یاری‌شان خواهم داد. نیاز امروزم را برطرف‏کن. باشد که در این روز خواست و ارادۀ تو جاری باشد نه از آن من.

      .8 «مطالعۀ نشریات انجمن.» کتاب‏های دوازده‌دوازده  و الکلی‌های گمنام اولین راهنمای من برای کارکرد قدم‌ها بودند. بار‌ها آنچه نیازداشتم را در این نشریات اصلیِ آغازگرِ برنامۀ دوازده‏قدمی می‌‏یافتم. اکنون بسیاری از ما می‌‏دانیم که کارکرد اصول موجود در نشریات SA بُعد دیگری را می‌‏افزاید که بسیار سودمند است.

      مطالعۀ این نشریات در تنهایی و خلوت، بینش آگاهانه‏ای درمورد خود و بهبودی‏مان به ما عرضه می‌‌کند که کاملاً متناسب با شخصیت و جایگاه ماست.

      ۹. «حرکت به سوی کار بر روی نواقص دیگر.» با شگفتی تمام دریافتم که ریشۀ مشکل من به‌هیچ‌وجه شهوت نبوده است؛ بلکه شهوت، تنها یکی دیگر از علائم بیماری روحانی یعنی نگرش‏های ناسالم من است. شهوت تنها یکی دیگر از نمودهای این نیروی عظیم منفی درون من بود که باید از هر راهی که بود خود را بروز می‌‌داد. به‌محض‌اینکه شهوت کنار می‌‏رفت، رنجش جای آن را می‌‏گرفت، سپس ترس و بعد هم قضاوت. درست مثل جلوگیری از نشتی یک سد بود. زمانی‌که درحال پرکردن یک سوراخ هستی، از یک جای دیگر نشتی می‌‏دهد؛ زیرا مقدار عظیمی آب، پشت سد وجود دارد و فشار آن باعث متلاشی‌شدن سد، از ضعیف‌‌ترین نقطۀ آن می‌‏شود.

      معلوم شد این مقدارِ عظیم آب، همان جنبۀ ویرانگر و منفی وجود من است. هراندازه که بتوانم به نیروی مثبت، یعنی خداوند متصل شوم، به‌همان‌اندازه نیز از این نیروی منفی، در هر شکل آن دور خواهم شد. خدا را شکر که امروز حق انتخاب دارم.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *