درواقع دعاکردن برای فاحشهها و اعضای دیگر SA برای من آسانتر است تا عشقورزیدن به همسر و فرزندانم. ولی اگر میخواهم که به زندگی برگردم، باید اینکار را انجام دهم و من میخواهم زندگی کنم!
پیروزی برشهوت
اقدام دیگر عشقورزی که ثمرۀ زیادی دارد، دعاکردن برای همسرم است؛ بازهم هرچه برای خودم میپسندم، برای او نیز بپسندم. اینکار، همسو با یکی از مواردی است که پیشازاین ذکر شد: «بخشیدن بهجای گرفتن.» از آنجاییکه من شخصیتم را به همسرم فقط در موارد جنسی نشان میدادم، در تراز شخصیام متوجه شدم که وابستگی من به او بیمارگونه بوده است. درنتیجه با رضایت او، به مدتی قابل توجه اقدام به پرهیز جنسی کردم تا بتوانم با این وابستگیام کنار بیایم.
پسازآن به این نتیجه رسیدم که تمایل دارم تا وقتی وابستگیام هنوز با جنبههایی از «خریدوفروش» همراه است، کاملاً از رابطۀ جنسی پرهیز کنم. «با همسر یا بدون همسر، تا وقتی بهجای خداوند به دیگران وابستگی داریم، قطع مصرف نکردهایم.» (الکلیهای گمنام، ص98)
بدینترتیب، هرگاه احساسی منفی نسبتبه همسرم داشتم، برایش دعا میکردم. تمایلی به اینکار نداشتم؛ اما آن را انجام میدادم. اینکار مؤثر واقع میشود. ولی من باید به بخشیدن و فراموشکردن رنجشها تمایل داشته باشم. این همان جایی است که قدمهای شش و هفت بهکار میآید.
۱۵. «شناسایی و سیرابکردن عطش خود با خداوند.» وقتی وارد مرحلۀ دیگری از آگاهی شدم، این موضوع را درککردم که اصلیترین محرک درون من، نه سکس بود، نه قدرت و نه هیچچیز دیگر؛ بلکه عطش روحانیام یعنی خداوند و نیاز شدید به خود خداوند بود، تنها نیاز به خود او. بهنظر میرسد آن چیزی که من با شهوت در خیابانهای وسوسهانگیز این دنیا به دنبالش میگردم، داشتن نوعی «اتصال» است. آنچه میخواهم، برقراری این «اتصال» با منبع زندگیام است و «زن» در بیماری من، منبع وجود و خدای من است. شهوت با این فریب متقاعدم میکند که زندگی بدون آن برای من غیرممکن است؛ درحالیکه درواقع این خداوند است که زندگی بدون او امکانناپذیر است.
بدینترتیب شگرد دیگری که در هنگام وسوسه با موفقیت بهکار میبندم، این است که قبلازاینکه برگردم و به وسوسه
خوراک دهم، از خداوند بخواهم «لطفاً اجازه بده آن چیزی را که اکنون به دنبال آن هستم، در تو بیابم.»
مرتباً این دعا را هنگام مواجهه با کسانیکه جذب آنها میشوم، میخوانم چون برای من کارآیی دارد و چه راهی بهتر از این برای کارکرد قدم یازدهم؟
این اصلِ جایگزینی برای تمام احساسات منفی و مخرب من مؤثر است. من آن قسمت از ذهن خود را که ممکن است با شهوت، رنجش، ترس و قضاوت پر شود، با حضور خداوند پرمیکنم، واقعی را جایگزین غیرواقعی میکنم. در آن موقعیت روبهخدا میکنم، بستن چشمهایم کمک زیادی به اینکار میکند.
«بیرون راندن شهوت.»
«پناهبردن به دامان خداوند.»
«رویارویی با شهوت.»