«قدم صفر» انجمن معتادان جنسی گمنام

فهرست مطالب

قدم صفر
  • قدمی پیش از دوازده قدمِ دیگر وجود دارد به نام قدم صفر: «ما به عضویت برنامه درآمدیم.»

    قدم صفر معتادان جنسی

    باوجودی‌که ما همۀ سعی خود را کردیم؛ ولی ظاهراً هیچ‌کس نمی‌تواند بدون شرکت در برنامه پاک بماند.

    برای اکثر ما بدون ارتباط‌داشتن با دیگر افرادِ درحال بهبودی، به‌دست‌آوردن پاکی پایدار و دیگر مزایای بهبودی ازقبیلِ رشد، آزادی، لذت‌‌بردن از زندگی و… غیرممکن است. اين موضوع براي كساني كه «تنها» و بدون گروه هستند نيز صدق مي‌كند.

    ما نمی‌خواهیم این موضوع را توضیح دهیم، این یک واقعیت است. ما برنامه را با ملاقات‌‌های مرتب با دیگر همدردان شروع می‌‌کنیم. اگر در جایی که زندگی می‌‌کنیم، گروه  SAوجود ندارد، خودمان یک گروه تشکیل می‌‌دهیم؛ حتی اگر جلسه‌ای با یک عضو باشد. هم‌صحبتی و ارتباط‌داشتن برای بهبودی ما الزامی است؛ ما به‌تنهایی از پس آن برنمی‌آییم. ما دعا می‌‌کنیم که به یک معتاد جنسی دیگر برخوردکنیم که می‌‌خواهد داستان ما را بشنود؛ پس ما تمام راهکارهایی را که به ما داده می‌‌شود، انجام می‌‌دهیم.

    ما با دفتر مرکزیِ SA تماس می‌‌گیریم و برای پیدا‌کردن اعضایی که در نزدیکی ما هستند و نشریات و اطلاعات، از آن‌‌ها سؤال می‌‌کنیم (بخش سوم و ضمیمه3 را ببینید) خیلی از گروه‌ها به همین روش تأسیس‌ شدند.

    درابتدا ممکن است مسافت‌های دور، اعضاء را از هم جدا نگه داشته باشد. بعضی از اعضاء برای ملاقات یکدیگر صد‌ها کیلومتر سفر می‌‌کنند.

    خود را به گروه متعهد کنید؛ گروهی که ممکن است تازه‌تأسیس باشد یا بسیار کوچک باشد. در تمام جلسه‌‌ها سروقت شرکت کنید. این‌کار حداکثر فایده را برای شما و گروهتان به همراه دارد. ولی گروهی که شرکت‌کننده‌های منظمی نداشته باشد، نمی‌تواند پابرجا بماند. میزان تعهد شما به گروهتان، میزان بهبودی شما خواهد بود. ما همین‌طور جلسه‌های تلفنی برپا می‌‌کنیم، بعضی از اعضاء برای صرفه‌جویی، از کارت‌های راه دور استفاده می‌‌کنند.

    ما همچنین نامه‌نویسی می‌‌کنیم و در دیگر جلسه‌های دوازده‌قدمی که برای عموم باز است شرکت می‌‌کنیم. ما با شرکت در این جلسه‌ها منفعت‌های زیادی می‌‌بریم؛ ازجمله یاد می‌‌گیریم چگونه قدم‌‌ها را در زندگی خود پیاده کنیم و یاد می‌‌گیریم جلسه‌‌ها چگونه اداره می‌‌شوند.

    ما نمی‌توانیم اهمیت این موضوع را به‌طورکامل بیان کنیم. تجربه نشان داده ما باید جزیی از دیگران باشیم وگرنه نمی‌توانیم به‌طور مؤثر تسلیم باشیم، خودمان را به‌درستی ببینیم و قدم‌‌ها را کارکنیم. بدون شرکت منظم در برنامه ظاهراً هیچ بهبودی حاصل نمی‌شود.

    ما متوقف می‌‌شویم

    ما پرداختن به رفتارهای اجباری خود را در همۀ شکل‌هایش متوقف می‌‌کنیم. ما نمی‌توانیم «پاک» باشیم ولی در بقیۀ مواردِ زندگی مثل گذشته رفتارکنیم. تا زمانی‌که به هرشکلی از شهوت‌رانی مشغول باشیم، نمی‌توانیم از وسوسۀ شهوت، رهایی پیدا کنیم.

    «من حتی می‌‌توانم با نگاه‌کردن به یک دیوار سفید، خودارضایی کنم و با این‌کار به مخدر پناه می‌‌برم»

    ما از تغذیۀ شهوتمان دست می‌کشیم و از شرِّ تمام عوامل و محرک‌‌ها که در کنترل ماست، خلاص می‌‌شویم. ما تغذیه‌کردنِ شهوت را که از طریقِ نگاه‌کردن، خیال‌پردازی و یادآوری خاطرات صورت می‌گیرد، همچنین رنجش، خشم و لذت از شهوتِ زبانی را متوقف می‌‌کنیم. ما از این عادت که همیشه به‌تنهایی در ذهن خود زندگی کنیم، فاصله می‌گیریم.

    یکی ازمزایای جانبیِ ‌رفتن به جلسه این است که جلسه، ما را از درون خودمان بیرون می‌‌کشد. با آگاه‌شدن از دیگر اعتیادهایی که بخشی از زندگی ما شده، دعا می‌‌کنیم که تمایل تسلیم‌کردنِ آن‌‌ها را پیدا کنیم.

    بهبودیِ حقیقی از اعتیاد جنسی ، زمانی به‌وجود می‌‌آید که ما اجازۀ حضور بیماری‌مان را درهیچ بخشی از زندگی‌مان ندهیم، نه در افکارمان و نه در اعمالمان.

    وقتی ما وارد برنامه می‌‌شویم، حرفی که در حقیقت داریم این است: «من باید متوقف شوم، لطفاً به من کمک کنید.» اما ما یک دلیل برای اعتماد‌کردن نیاز داریم و با شنیدن داستان دیگر اعضاء، شروع می‌‌کنیم به برداشتن نقابمان در حضور دیگران. بدون‌اینکه خودمان متوجه شویم، آن شک و تردیدِ بی‌اعتمادی و ترس از بین می‌‌رود و ما مخدرمان را رها می‌‌کنیم.

    برنامه به ما نمی‌گوید چطور متوقف شویم، این‌کار را هزار بار انجام داده‌ایم، برنامه به ما نشان می‌‌دهد که چگونه دوباره شروع نکنیم. در گذشته ما همیشه این‌کار را وارونه انجام می‌‌دادیم: از پزشک، همسرمان و خدا می‌‌خواستیم ما را متوقف کنند و مشکل ما را حل کنند، حالا ما خودمان متوقف می‌‌شویم و سپس با تسلیم‌شدن، قدرت پروردگار در ما ظاهر می‌شود.

    ما به جلسه رفتیم و مشارکت کردیم

    درابتدا، تنها کاری که می‌‌توانستیم انجام بدهیم شرکت‌کردن درجلسه بود. به ما گفتند: «فعلاً خودت را درگیر قدم‌‌ها نکن، خودت را درگیر هیچ‌چیز نکن، فقط جسمت را به جلسه بیاور» و ما جسممان را به جلسه آوردیم؛ حتی اگر مجبور بودیم تمام راه، بدنمان را بِکِشیم تا به جلسه برسیم و حتی اگر ذهن و تمایلمان خیلی ازجلسه دور بود. ولی خیلی‌زود ما شروع کردیم به مشارکت‌کردن، داستان خودمان را گفتیم و درون خود را بیرون ریختیم. بعد متوجه شدیم برای احساس بهتر، فقط رفتن به جلسات‌ کافی نیست؛ بلکه باید ریسک کنیم و راز خودمان را دربرابر دیگران فاش کنیم.

    «مشکلات درافکارم خیلی وحشتناک و ناامیدکننده بود؛ ولی بیرون‌آوردن و قراردادنشان زیر نور، آن‌ها را خیلی کوچک کرد»

    ما این پیشنهاد  که خودمان را در برگزاری جلسات سهیم کنیم، پذیرفتیم. انجام‌دادن کارهایی مثل: کمک در راه اندازی و نظافت مکان جلسه، نگهداری نشریات و در دسترسِ تازه‌واردان‌ بودن. این مشغول‌بودن باعث شد ما احساس کنیم بخشی از چیزی هستیم. این حس با آن احساس خالی و مردۀ «جدابودن» کاملاً متفاوت بود.

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    از مجموع ۵ رای

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *