قدم یک معتادان جنسی

فهرست مطالب

قدم یک معتادان جنسی
  • «ما پذیرفتیم که در برابر شهوت عاجز هستیم و مدیریت زندگی‌ از دستمان خارج شده است»

    «من تسلیم هستم!» بیان چنین جمله‌ای ممکن است با صدای بلندِ گریه یا در یک لحظه، با تسلیمی بی‌‎صدا همراه باشد؛ اما در این موقع ما متوجه می‌‌شویم که فرصت دست‌وپازدن دیگر تمام شده است. ما گیر افتاده بودیم، ما در مسیر، متوقف شده بودیم؛ اما کماکان اصرار داشتیم که در همان مسیر گام برداریم. اگر تسلیم از هیچ به‌دست می‌‌آمد هرگز ماندنی نبود. هنگامی‌که توانستیم با تکیه بر خودآگاهی بیدارشده، شهوت را بسپاریم، این تسلیم به کلیدی جادویی مبدل ‌‌شد که در زندان را ‌گشود و به ما آزادی را ارزانی ‌‌داشت.

    قدم یک معتادان جنسی چه میگوید

    اما آن آزادی که ما پیش‌ازاین ادعای داشتنش را می‌کردیم، درحال کشتن ما بود و دیدیم که بدون تسلیم، نابود خواهیم شد. اما قدرت تسلیم‌شدن را نداشتیم، درنتیجه هرچه بیشتر زیاده‌روی می‌‌کردیم، روز‌به‌روز زندگی‌مان بیشتر و بیشتر کنترل‌ناپذیر می‌‌شد. هرگونه رفتار شهوانی یا خیال‌پردازی، اشعۀ پرقدرت دیگری می‌‌شد و به هستۀ روان و روح ما رسوخ کرده و باعث آشفتگی نیروهای آرامش‌دهندۀ ما می‌شد. بنابراین درست همینجا بود که به این درک رسیدیم که در حال ازدست‌دادن کنترل خود هستیم و درست در همین موقع بود که حقیقت را دربارۀ خودمان فهمیدیم.

    «مشکلی دارم که خود قادر به حل آن نیستم!»

    درابتدا ما هیچ نوع آگاهی از این موضوع نداشتیم که زندگی‌مان غیر قابل اداره می‌‌باشد. اما پس‌ازاینکه از حیرت و نابینایی معنوی بیرون آمده و بهبود یافتیم، دریافتیم که بدون شهوت قادر به گذراندن زندگی نبودیم و گرایش‌های منفی و وابستگی‌‌ها، زندگی ما را در دست داشتند. رسیدن به نقطۀ یأسِ محض، به‌یکباره اتفاق نمی‌افتد؛ بلکه برای بعضی از ما، تنها هنگامی اتفاق افتاد که برای مدتی در برنامه حضور داشتیم. ‌تأثیر کامل قدم اول، تدریجی یا مرحله‌به‌مرحله، همراه با درک واضحی از سستی و ضعف ما نمایان می‌‌شود. از درونِ همین صداقت درونی است که امید و بخشش به جریان در می‌آید.

    ما از درون و آزادانه، می‌توانستیم آنچه که بودیم را ببینیم، زیرا دیگر مجبور نبودیم نقش بازی کنیم.

    مدتی، برای دفاع از حقمان، زیرکانه به دیگران و خودمان زیان رسانده بودیم و مدتی نیز در این انکار بودیم که هیچ‌چیز اشتباهی وجود ندارد و اوضاع روبه‌راه است! اما هر رفتار و عمل اشتباهی، تاوان و عکس‌العمل خود را در پی خواهد داشت. سرانجام بار فزایندۀ خطاهایمان ما را به زانو درآورد.

    گزینه سوم

    قبل از تسلیم، ما یک یا دو گزینه دیگر را امتحان کرده بودیم: از یک طرف به وسوسه‌هایمان، با شهوت‌رانی پاسخ می‌دادیم و از طرف دیگر با نوشیدن الکل، مصرف مواد مخدر، پرخوری، جنگیدن با وسوسه و یا با نیروی اراده و با تصمیمات سطحی و وعده‌های ظاهری، سعی در فرونشاندن آن داشتیم. بسیاری از ما بین شهوت‌رانی و پاکی در نوسان بودیم و دائماً در این کشمکش، تغییر وضعیت می‌دادیم.

    هیچ‌یک از این دو گزینه، آن آرامشی را که با ناامیدی به دنبالش بودیم، برای ما به ارمغان نمی‌آورد. پاسخ‌دادن به وسوسه آن را به‌طور بی‌وقفه‌ای قدرتمند می‌‌کرد و سرکوبِ آن، فشاری درونی را باعث می‌‌شد؛ تا اینکه این فشار منجر به اتفاق دیگری می‌شد. هر دو گزینه، وضع را وخیم‌تر می‌‌ساخت. ما بین یک صخره و تخته‌سنگ قرار داشتیم. ما هرگز از گزینه دیگر یعنی تسلیم، خبری نداشتیم. تسلیم؛ چه واژۀ رهایی‌بخشِ زیبایی برای آن دسته از ما که به آن عمل می‌‌کنیم!

    تسلیم یعنی رها کن. در این قسمت دو داستان آورده شده است که مربوط به حیطۀ دوازده گام است. داستان اول چگونگیِ گیرافتادن میمون‌‌ها در قفس را توصیف می‌کند که به طمع میوه‌ای که به‌عنوان طعمه در قفس قرار دارد،  به اسارت درمی‌آیند.

    (در حقیقت این داستان، افسانه‌ای قومی و بومی است). درِ ورودی آن قفس به‌اندازۀ دست میمون است و میمون به‌جای‌اینکه میوه را رها کند و دستش را که در قفس گیرکرده است بیرون بکشد و پا به فرار بگذارد، مشتش را گره می‌کند و هرچه بیشتر تقلا می‌‌کند تا هم میوه و هم آزادی را باهم داشته باشد.

    داستان دیگر راجع‌به مردی است که در تاریکی از تخته‌سنگی سقوط می‌کند و درحال سقوط، شاخه‌ای را به‌چنگ می‌گیرد و از آن برای حفظ جان عزیزش آویزان می‌شود. او از درون درمانده گشته و خداوند را با ضَجِّه فریاد می‌زند. جواب می‌آید: «شاخه را رها کن.» مرد پاسخ می‌دهد: «اگر رهایش کنم می‌‌میرم.» و تنها پاسخی که می‌شنود این است: «رهایش کن.» مرد پس از تحمل فرساینده‌ای چون دیگر توانی ندارد، شاخه را رها می‌کند و در کمال شگفتی مشاهده می‌کند که زمین تنها در 2اینچی زیر پای او بوده است.

    ما نیز تاوقتی‌که به چیزی متصل هستیم و آن را رها نمی‌کنیم و در تلاش هستیم که با آن بجنگیم و آن را مطیع خود سازیم، عادات ما نیز با ما می‌‌جنگند و از ما به مراتب قدرتمندتر عمل می‌کنند و همواره برنده هستند. تنها در یک صورت است که شرایط برای ما آزادی را به ارمغان می‌‌آورد و آن درست زمانی است که شاخه را رها می‌‌کنیم. گویی پروردگار برای نجات ما تمامی کائنات را مأمور می‌کند و آن‌ها را با شرایط ما مطابقت می‌‌دهد. تنها، پذیرش ناتوانی و ضعف در برابر شهوت یا هر نوع دیگر از برون‌ریزی به ما کمک نخواهد کرد؛ بلکه گذشتن از حق خود برای انجام برون‌ریزی و رها‌کردن آن است که آزادی و پاکی را به ارمغان می‌آورد. ما و آنچه ما را احاطه کرده است، هردو می‌‌دانیم که هیچ اشتباهی رخ نمی‌دهد. امکان هیچ‌گونه تسلیم ریاکارانه‌ای وجود ندارد. بنابراین باید سپاسگزاری خداوند را به جهت ترک اعتیادمان و تسلیم به‌جای آوریم. خداوند همیشه با ما همراه بوده و با آغوشی باز در انتظار ما به‌سر برده است. به‌جای‌اینکه از روی ترس و هراس، خودمان را هلاک کنیم، با تسلیم، این اجبار و اضطرار را از بین می‌‌بریم.

    من یک معتاد جنسی هستم

    تجربه نشان داده که جنبۀ عمومی تسلیم بسیار لازم و ضروری است. به‌نظر می‌‌رسد که تسلیم، کامل نمی‌شود مگراینکه با صداقت کامل و درحضور دوستان انجام گیرد. این یک امتحان بزرگ است برای مجزا‌کردن کسانی که فقط آرزو می‌‌کنند، غُر می‌زنند و عمل نمی‌کنند، از آن‌هایی که عمل‌گرا و درنهایت پیروز هستند.

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    از مجموع ۴ رای

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *