شهوت غریزه جنسی نیست و آن جسمی نیست. به نظر میآید آن صحنههایی از خیالات خودپیشساخته است که مرا از واقعیت جدا میکند – چه واقعیت خود، در رابطه جنسی با خود (خودارضایی)، یا واقعیت همسرم در رابطه جنسی با همسرم! شهوت در یک روش یکسانی در مورد یک دوست، یک تن فروش یا همسرم عمل میکند. این بنابراین هویت افراد را نادیده میگیرد، چه خودم و چه اشخاص دیگر، و ضد واقعیت است، بر علیه واقعیت من عمل میکند، بر علیه من عمل میکند.
محتویات
۱ چه چیزی در غریزه یا رابطه جنسی اشتباه است؟
۲ شهوت چیست؟
۳ شهوترانی و زنا در ذهن
۴ تجربه اعضا
چه چیزی در غریزه یا رابطه جنسی اشتباه است؟
ما اغلب این سوال را میشنویم، و این یکی از عبارتهای موردعلاقه ما برای نادیدهگیری اینکه مشکلی وجود دارد، بود. همینطور ما میتوانیم پرسشهای مشابهای در مورد اعتیادهای دیگر مطرح کنیم، به طور مثال در مورد پرخوری اجباری: چه چیزی در این اشتباه است؟ ما برای زندهماندن باید غذا بخوریم! یا در مورد استفاده از مشروب الکلی یا مواد مخدر: چه اشکالی وجود دارد از آن برای بدست آوردن آرامش یا رهاشدن کمی کمک بگیریم؟ و نهایتا، در مورد غریزه جنسی: چه اشکالی در آن وجود دارد؟ آن را خدا داده! افراد پرسشهای مشابهای در مورد استفاده از تلویزیون، فیلمها، موسیقی و مانند اینها، مطرح میکنند. معمولا آنهایی از ما که تلاش برای منطقی جلوه دادن اعتیادهایمان میکنیم، با چنین پاسخهایی جلو میآییم. وقتی این سوالها در چنین حالتی مطرح میشوند، خیلی ساده است که ببینیم چطور میتوانیم گمراه شویم. و اینجا در مورد غریزه جنسی، شاید، بیشترین گیجشدگی وجود دارد.
ما متوجه شدیم این بسیار گیجکننده و دشوار، یا شاید غیرممکن، است که با دیدن تاثیرات جسمی اعتیادمان، دلایل کافی برای رهاکردن آن بیابیم. میدانیم باید متوقف شویم، و به دنبال دلایل مختلفی میگردیم برای خارج شدن از آن اعتیاد:
«ممکنه بیماریهای مقاربتی بگیرم، یا همسرم ترکم کند.»
«ممکنه دچار حمله قلبی شوم اگر اینگونه خوردن را ادامه دهم.»
«میدانم با این سیگار سرطان میگیرم، زودتر یا دیرتر.»
«فشار خون میگیرم اگر اینگونه کارکردن را ادامه دهم.»
«کبدم مشکل پیدا میکند و مغزم آسیب میخورد اگر نوشیدن مشروب را ترک نکنم.»
چنین دلایلی بندرت برای یک معتاد واقعی کافی ست تا ترک کند، چرا که اینها تنها مربوط به موضوعات بیرونی است. نکته مهم اینجا این است که ما باید تاثیر جسمی و تاثیر روحی (نگرشهای فرد)، را که به طور همزمان در یک فرد ظهور مییابد را از هم جدا سازیم. چون او در درون نگرشهایش زندگی میکند، خودش نمیتواند آنها را ببیند. او تنها تاثیر جسمی را میبیند و فکر میکند باید برای آن احساس گناه داشته باشد. این واقعا برای او یک معمای بغرنج است. به خاطر اینکه او درباره یافتن انگیزه مناسب برای ترک اعتیادش، دچار سردگمی شده است. وقتی ما تنها به خود عملهایمان نگاه میکنیم، بیشترمان انگیزه کافی برای متوقفشدن پیدا نمیکنیم، اما وقتی میتوانیم تاثیرات روحی (درونی) آن را ببینیم، این میتواند به ما کمک کند تا زودتر یا دیر از آن ناامید شویم. بنابراین، ما باید به بعد از جسم نگاه کنیم، برای اینکه ببینیم واقعا چه چیزی در اعتیاد جنسیمان (Sexaholism) در حال کار کردن است. اما ابتدا، اجازه دهید نگاهی به شهوت (Lust) بیاندازیم، چرا که این مفهوم به عنوان پلی بین سطح جسمی و سطح روحی اعتیاد جنسیمان وجود دارد.
شهوت و غریزه جنسی
چرا در گام یک، به جای غریزه جنسی (سکس – Sex)، ما میگوییم در مقابل شهوت (Lust) فاقدقدرتیم؟ آیا ما به برخی از شکلهای غریزه جنسی اعتیاد نداریم؟
ما پاسخ میدهیم، بله؛ اما مشکل ما در واقع غریزه جنسی نیست؛ همانطور که مشکل افرادی که بیاختیار و بیش از اندازه غذا میخورند، در واقع غذا نیست. غذاخوردن و غریزه جنسی، کارکردهایی طبیعی هستند؛ اما به نظر میرسد مشکل واقعی در هر دوی این اعتیادها (اعتیاد به غذا و روابط جنسی) چیزی است که ما آن را شهوت مینامیم – نگرشی که یک غریزه طبیعی را به خواستههایی غیرطبیعی تبدیل میکند.
هنگامی که ما سعی میکنیم از غذا یا غریزه جنسی برای کاهش تنش، تنهایی، عدم امنیت، ترس، فشار، پوشاندن هیجانات مان، ایجاد حس زندگی، خلاصی از مشکلات، یا ارضای گرسنگی روحیمان استفاده کنیم، یک اشتیاق غیرطبیعی برای استفاده غلط از غرایز طبیعیمان ایجاد میکنیم. در این حال، غرایز نه تنها شدیدتر از حالت طبیعی میشوند، بلکه به چیزهای کاملاً متفاوتی تبدیل میگردند. غذا خوردن و غریزه جنسی، به یک بعد متفاوت وارد میشود؛ آنها به یک جزء غیرطبیعی ذهنی و روحی تبدیل میگردند. بنابراین، اعتیاد جنسی در واقع اعتیاد به شهوت است و نه در حالت کلی اعتیاد به یک عمل یا رفتار فیزیکی خاص.
شهوت، آن نگرش و موقعیت ذهنیای است که عامل کنترل کننده در اعتیاد ماست. این میتواند همچنان دلیل این موضوع باشد که چرا افراد در بیش از یک زمینه خاص معمولا از خود شهوت نشان میدهند. آنهایی از ما که علاوه بر شهوت به مواد یا چیزهایی دیگر نیز اعتیاد داشتهاند، متوجه شدهاند که همچنین به ذهنیتها و احساسات منفی نیز معتاد هستند.
«به خاطر میآورم وقتی شهوت را کنار گذاشتم، الکل، داروهای آرامبخش، خشم و رنجش مانند یک آتشفشان مسدودشده، شروع به انفجار و بیرون آمدن کردند. به خاطر میآورم به نظرم میرسید که کنترل شهوت باید شبیه تلاش برای کنترل یک تکه ژله باشد؛ وقتی بر روی قسمتی از آن فشار میآوری، آن از جای دیگری بیرون میزند. یا مشابه تلاش برای جلوگیری از تونل زدن یک موش صحرایی در قسمتی از زمین؛ جلوی آن را از یک طرف میگیری، اما او این کار را از نقطهای دیگر آغاز میکند»
ممکن است افراد به به غریزه جنسی یا غذا، به همان صورت حساسیت به گرده گلها، توتفرنگی یا گربهها، آلرژی پیدا نکنند، اما این ممکن است ما به شهوتکردن برای غذا یا غریزه جنسی دچار حساسیت شویم. استفاده بیجا از غریزه طبیعی جنسی، برای هدفهای غیرطبیعی و غیرقابل خاتمه، حساسیت ما را به برانگیختگیهای جنسی، به شکل افزایشی، زیادتر میکند؛ تا بدین صورت که یک فکر یا نگاه ساده هم میتواند برای ما اجبار ایجاد کند.
برای یک معتاد جنسی، شهوت سم است. به همین دلیل است که در بهبودیافتن از اعتیاد جنسی، مشکل واقعی ذهنی و فراجسمی است و نه صرفا جسمی. این دلیل آن است که چرا تغییر نگرش حیاتی است.
ترک خود ارضایی فقط با کمک معتادان جنسی دیگر ممکن است!
شهوت چیست؟
فهمیدن اینکه شهوت چیست، کار آسانی نیست، اما در زندگی من اینگونه به نظر میآید: مانند یک فرماندهنده میخواهد غریزه جنسیام را در راه خودش، شکل خودش و هر زمان که میخواهد، کنترل کند. آن همچنین مشابه یک اختلال ذهنی‑روحی است که غریزه جنسی را بر هم میزند و منحرف میکند، همچون یک اختلال رادیویی سخت که یک آهنگ عاشقانه را بر هم میزند.
شهوت غریزه جنسی نیست و آن جسمی نیست. به نظر میآید آن صحنههایی از خیالات خودپیشساخته است که مرا از واقعیت جدا میکند – چه واقعیت خود، در رابطه جنسی با خود (خودارضایی – استمنا)، یا واقعیت همسرم در رابطه جنسی با همسرم! شهوت در یک روش یکسانی در مورد یک دوست، یک تن فروش یا همسرم عمل میکند. این بنابراین هویت افراد را نادیده میگیرد، چه خودم و چه اشخاص دیگر، و ضد واقعیت است، بر علیه واقعیت من عمل میکند، بر علیه من عمل میکند.
نمیتوانم یکیشدن واقعی را با همسر داشته باشم، هنگامی که شهوت فعال است، چون او به عنوان یک شخص واقعا در آنجا اهمیت ندارد؛ او صرفا یک وسیله جنسی است. و نمیتوانم با خودم یکی باشم تا هنگامی که خودم را در رابطه جنسی با خود (خود ارضایی)، دو بخش میکنم. شریک خیالی که در ذهنم فعالیت میکند، واقعا بخشی از من است! با شهوت، رفتار جنسی نتیجه یکیشدن دو شخص نیست؛ رابطه جنسی که محرکاش شهوت است، یکیشدن واقعی را غیرممکن میکند.
این حالت تداخل شهوت که من به رابطه جنسی اضافه میکنم، چیزهای مختلفی میتواند باشد: خاطرات، تخیلات مثل تخیلات عاشقانه، انتقامجویانه یا حتی آزاردهنده. یا، این میتواند یک تصویر ذهنی از یک شخص یا گروهی از اشخاص باشد. در این حالت میتوان دید که شهوت میتواند جدا از سکس (غریزه جنسی) وجود داشته باشد. در واقع افرادی هستند که میگویند با وجود اجبار به شهوت، اما دیگر توان جنسی ندارند. من میبینم شهوتم نیروی اجباری است که به طور مشخص غریزههای دیگرم را نیز مورد استفاده نابجا قرار میدهد و بر هم میزند: غذاخوردن، نوشیدن، کارکردن، خشم و … . من میدانم شهوتی برای دشمنی نسبت به دیگران دارم؛ که این به نظر میرسد در اندازه شهوت جنسی قدرت قدرتمند است.( تولید محتوا چیست)
در تجربهام، شهوت جسمی نیست؛ آن حتی یک میل شدید جنسی نیست. به نظر میرسد آن یک اجبار روحانی (یک نگرش) است که غرایزم را بر هم میزند؛ و هرگاه اجازه پیدا کند در ناحیهای وارد شود، به نظر میآید میخواهد ناحیههای دیگر را نیز آلوده کند. و غیرجنسی است، بنابراین شهوت میتواند همه خطوط، از جمله جنسیت، را رد کند. خیالات جنسی یا عملهای جنسی، وقتی از طریق شهوت قدرت بگیرند میتوانند به هر جهتی بروند، و در هر جایی که ممکن است تجربه کنم، صورت پذیرند. بنابراین هر چقدر بیشتر شهوت جنسی رها کنم، در حقیقت کمتر از نظر جنسی سالم خواهم بود.
بنابراین، مشکل اصلیام به عنوان یک معتاد جنسی در حال یافتن بهبودی، آزاد زندگی کردن از شهوتم است. وقتی با هر شکلی از آن سرگرم میشوم، زودتر یا دیرتر آن برای بیان خود در هر شکلی تلاش میکند. و شهوت تبدیل به نشاندهنده نه تنها آن چیزی که من انجام میدهم، بلکه آن چیزی که من هستم نیز میگردد.
شهوت … است
عدم توانایی در نه گفتن
همواره در موقعیتهای جنسی خطرناک قرار گرفتن
چرخیدن سرم در همه زمانها به این طرف و آن طرف، اگر از نظر جنسی گرسنهام
تنها توجه به خیالات شهوانی با افراد خوش چهره
استفاده از رسانههای شهوانی (فیلمهای جنسی و پورن و استفاده نابجا از اینترنت)
معتادشدن به یک شریک جنسی همانطور که به یک مخدر معتاد میشوم
گمکردن هویت و شخصیتم در یک شریک جنسی
بیاختیاری برای جادویی عاشقانه و برانگیختگی شهوت در شخص دیگر
دیدگاه شخصی دیگر
شهوت میکشد. شهوت مهمترین چیز در زندگیام است؛ این حتی بر خودم اولویت دارد.
وقتی گرفتار شهوتم، نمیتوانم خودم باشم.
شهوت مرا تبدیل به برده خودش میکند؛ آن آزادی مرا میکشد؛ مرا میکشد.
شهوت همیشه بیشتر میخواهد؛ شهوت، شهوت بیشتر ایجاد میکند.
شهوت همراه با حسادت است؛ آن میخواهد مالک من شود.
شهوت مرا در مورد خودم بیاختیار میکند؛ آن مرا به درون خودم میکشاند.
شهوت رابطه و غریزه جنسی بدون شهوت را غیرممکن میکند.
شهوت قابلیت دوست داشتن را خراب میکند؛ آن عشق را میکشد.
شهوت قابلیت دریافت عشق را از بین میبرد؛ آن مرا میکشد.
شهوت، به طور غیرقابل اجتناب، ایجاد احساس گناه میکند؛ و احساس گناه تبعات خود را دارد. شهوت بخشی از مرا اینگونه میکند که میخواهد بمیرد چون نمیتوانم تحمل کنم آنچه را که در مورد خودم انجام میدهم و در برابر آن بیقدرت هم میشوم.
به طور پیشروندهای، من این احساس گناه و تنفر نسبت به خود را به سمت بیرون و درونم هدایت میکنم.
شهوت برای من و آنهایی که اطراف من هستند تخریبکننده است.
شهوت روح را میکشد؛ من روحم هستم. شهوت مرا میکشد!
شهوترانی و زنا در ذهن
«اتومبیل من بر روی ریل قطار متوقفشده و روشن نمیشود. من در داخل ماشین گیرکردهام و درها و پنجرهها نیز باز نمیشوند. نمیتوانم از ماشین خارج شوم. قطاری درحال نزدیکشدن است. من برای متوقف کردن قطار یا خروج از ماشین و نجات خودم هیچ قدرتی ندارم.» چیزی که من قدرت انجامش را ندارم چیست؟
شهوت همان قطاری است که با سرعت به سمت من میآید. شهوت افکار و احساساتی غیرمنطقی و افراطی است که ما را به سوءاستفاده از خود، دیگران و اشیاء برای رسیدن به نیتهای خودخواهانه و مخربمان وادار میکند. شهوت درنتیجۀ تحمیل یک نگرش روحانی تحریف شده بر غریزۀ طبیعیمان حاصل میشود. شهوت یک وسواس فکری و اشتغال دائم به افکار جنسی است. ما ناچار به سمت شهوت کشیده میشویم و بارهاوبارها لذت کوتاهمدتی را به بهای دردهای طولانیمدت میخریم. هرچه بیشتر شهوترانی کنیم، عطش شهوت بیشتر میشود و هرچه عطش شهوت بیشتر شود، بیشتر شهوترانی میکنیم. تلاش برای کنترل یا توقف شهوت با واکنش مغز روبرو میشود که الآن توقع تحریک دارد و بدون آن احساس محرومیت میکند. این اجبار، وسواس فکری را شدیدتر میکند. باوجود این آگاهی درحال رشد که به دردسر افتادهایم باز هم به موقعیت ریل قطار بازمیگردیم.
اگر به چیزی فکر کنیم و در ذهنمان مدام آن فکر را تکرار کنیم و احساسی هم به آن فکر اضافه کنیم، آن را خلق خواهیم کرد. به عبارت دیگر، ساختمان فقط با کنار هم گذاشتن بلوک ها ساخته نمی شود. این ساختمان از ایده یک مهندس معمار نشأت گرفته که درباره آن فکر کرده، تصور کرده و زحمت کشیده تا در نهایت نتیجه تلاشش را ببیند.
اگر ما بدون برخورد با افکار شهوت آلود، اجازه باقی ماندن را به آن ها بدهيم، تغییرات جسمی، روحی، روانی، احساسی و عصبی در درون ما آغاز می شود. اگر افکار شهوانی را تکرار کنیم، واقعیت آن ها را خلق خواهیم کرد. رابطه جنسی با خود (خودارضایی – استمنا)، رابطه جنسی خارج از تعهد زناشویی و دیگر اشکال مخرب رفتارهای جنسی، نتیجه این شهوت خواهد بود. شهوت، قدرتش از ما بیشتر است.
بیقدرتی در برابر شهوترانی
آگاهی از مشکلمان، برای کسب پاکی بسیار اساسی است. یکی از بزرگترین موانعی که به ما اجازه کسب و حفظ پاکی جنسی را نمیدهد، ناتوانی ما در فهم کامل، پذیرفتن و اقرار به این است که در مقابل شهوت قدرت نداریم. این اقرار به قدرت نداشتن در برابر شهوت راه آزادی جسمی، روانی و روحانی ماست.
این طبیعت فاقدقدرت بودن در برابر شهوت برای معتاد جنسی است. عملی شهوانی را انجام میدهیم و نتیجهای منفی میگیریم و دوباره با این امید که اینبار نتیجهای متفاوت خواهیم گرفت، مرتکب همان اشتباه میشویم.
تجربۀ ما نشان میدهد که زندگیِ همراه با شهوت؛ پریشانی، سردرگمی، بدبختی و فاجعه بهبار میآورد. برخی از ما بازداشت شدند و آنهایی که گرفتار نشدند، خوششانس بودند. ما به شکلهای متفاوت رنج بردیم و سبب رنج دیگران، بهویژه عزیزانمان شدیم. ما در ازدواج شکست خوردیم و یا عمرمان را در یک ازدواج پوچ سالها هدر دادیم. ما چنان شیفتۀ مخدر شهوتمان بودیم که نمیتوانستیم به صمیمیت و یا سادهترین نیازهای همسر و فرزندانمان توجه کنیم. ما به وجدانمان بیاعتنا بودیم. به درگاه خداوند برای دریافت کمک دعا میکردیم؛ اما به رفتارهای بیمارگونه خود نیز ادامه میدادیم. ما انحراف شدید اخلاقی را در رفتارمان تجربه کردیم؛ درحالیکه قلباً خواستار چنین رفتاری نبودیم، باوجود این، احساس میکردیم مجبور به انجام این کارها هستیم.
بعضی از ما دوستان خود را ازدستداده یا از ایجاد یک رابطه دوستی ناتوان بودیم. ما از مشاغل و روابط، دوری میکردیم، چون همیشه هراسان بودیم. بسیاری از ما قادر نبودیم هیچگونه صمیمیتی را در روابطمان حفظ کنیم، چون باید از رازهایمان محافظت میکردیم. ما مشاغلمان را از دست میدادیم یا تلاش زیادی برای انجام مسئولیتهای شغلی، بدون دریافت کامل حقوقمان انجام میدادیم؛ چرا که سراسیمه بودیم و انرژی خود را بر روی کار متمرکز نمیکردیم. ما بخش زیادی از زندگی خود را در آشفتگی سپری کردیم. زندگی، خانه و کارمان را تباه کردیم. بعضی از ما بهدلیل افسردگی بستری شدند، بعضی دست به خودکشی زدند و یا حتی خود را بر اثر نقش مخرب اعتیاد جنسی بر روح، روان و جسم کشتند.
سوالاتی درباره تاثیر شهوترانی
۱- آیا اوقاتی بوده که من به دلیل اینکه شدیدا درگیر شهوت بودهام، از دنیای اطراف خود بیخبر بوده و توانایی فکرکردن درباره تصمیماتی که میگرفتم را نداشتم؟
۲- آیا من مدتهای طولانی پوچی را با تصاویر جنسی و تخیلات عاشقانه و یا روابطم سپری میکردم؟
۳- آیا من در حال رانندگی خودارضایی کردهام؟ آیا من در ملا عام شهوترانی کردهام؟
۴- آیا من با اشخاصی که هیچ تشابهی با من نداشتند یا اشخاصی که آنها را دوست نداشتم شهوترانی کردهام؟ آیا من از مردم تصویرسازی میکردم؟ آیا من در محیط اطرافم فقط به افرادی که به نظر جذاب میآمدند، توجه میکردم؟
۵- من چه کارهایی انجام دادم که نمیخواستم انجام بدهم؟ من با چه کسانی معاشرت کردهام که اگر معتاد جنسی نبودم این کار را نمیکردم؟ من به چه جاهایی رفتهام که اگر اعتیاد جنسی نداشتم هیچگاه نمیرفتم؟ آیا شهوت زندگی مرا اداره میکند؟
۶- آیا من کارهایی انجام دادهام که وجدان و سرشت پاک من به من میگفت نباید این کار را انجام دهم؟ آیا من خودم را در موقعیتهای خطرناک قرار دادهام؟
۷- آیا طرز لباس پوشیدن من، دلبریکردن یا طرز رفتار من با دیگران به این دلیل نبود که آنها با من شهوترانی کنند؟
۸- آیا محلههای خاصی وجود داشت که من بدون شهوترانی کردن نمیتوانستم از آنجا عبور کنم؟ آیا من به محلهها یا مکانهای خاص های خاص میرفتم تا کسی را تعقیب کنم؟ آیا من خود را در حال نگاه کردن به پنجرههای دیگران مییافتم؟
۹- آیا من کارهایی کرده که مرا غرق در شرم و تنفر کرده باشد؟
۱۰- آیا من از حد و مرزهای رفتاری که برای خود تعیین میکردم میگذشتم؟ آیا برای من غیر ممکن بود که بگویم «نه»؟
۱۱- من چه وعدههایی به خود یا دیگران دادم؟ آیا من به این وعدهها عمل کردم؟
۱۲- چند بار تلاشهای من برای «ترک» با شکست روبرو شد؟ وقتی شکست میخوردم چه اتفاقی میافتاد؟
درباره بهم ریختگی زندگی
۱- چقدر برای مشغلههای جنسی زمان صرف کردهام؟ این زمانی که صرف اعتیادم کردهام، چقدر بر دیگر جنبههای زندگیام تاثیر کذاشته است؟
۲- بیماری من چگونه بر زندگی من، همسر و فرزندانم، و یا حتی همسر و فرزند نداشتن من تاثیر گذاشته است؟
۳- چه روابط دیگری به دلیل شهوت و اشتغالات جنسی من آسیب دیدهاند؟ آیا دوستانم را از دست دادم؟
۴- آیا شهوت من باعث مختلشدن روابط ارزشمند شده است؟ هم ارتباط با کسانی که با آن ها شهوترانی میکردم و هم ارتباط با افرادی که مورد شهوت من نبودهاند؟
۵- چگونه اعتیاد جنسیام بر گسترش تواناییها، تحصیلات و دیگر جنبههای شخصی زندگیام تاثیر گذاشته است؟
۶- چگونه اعتیاد جنسیام بر شغل و حرفه و ارتقای شغلیام تاثیر گذاشته است؟ آیا اگر بیماریام آشکار میشد ممکن بود اخراج شوم؟ آیا اخراج شدم؟
۷- چگونه بیماری من بر داراییهایم تاثیر گذاشت؟ آیا من درآمدم را از دست دادهام؟ آیا من شرایط، سفرها و یا رویدادهایی را به وجود آوردهام که بتوانم در آنها شهوت کنم؟
۸- آیا من به خاطر اینکه بتوانم شهوت کنم، رویدادهای مهمی را از دست دادهام؟ آیا من شرایط، سفرها و یا رویدادهایی را به وجود آوردهام که بتوانم در آنها شهوت کنم؟
۹- چگونه شهوت بر روی اعتبار و منزلت اجتماعیام تاثیر گذاشت؟ آیا من عاشق کسانی شدهام که باعث بدنامی من شده باشد؟ آیا به خاطر شهوترانی کردن تحت نظارت امنیت اجتماعی قرار گرفته ام؟ آیا این از لحاظ قانونی بر روی من تاثیر گذاشته است؟( تولید محتوا چیست)
۱۰- آیا من یا شریک جنسی ام دچار بارداری ناخواسته شده ایم؟ آیا من بابت این کار متحمل هزینه شده ام و یا برای پنهان کردن شهوت رانی ام ناچار به سقط جنین شده ام؟
۱۱- آیا من دچار بیماری مقاربتی ناشی از رابطه جنسی شده ام؟ و یا آن را به شخص دیگری منتقل کرده ام؟
۱۲- آیا تا کنون دستگیر شده ام؟ آیا برای کارهایی که انجام داده ام، ممکن بود دستگیر شوم؟ آیا ممکن بود از من شکایت قانونی شود؟
کتاب قدم در عمل (گام ۱)
تجربه اعضا
شهوت چیست؟
۱- سوءاستفاده از یک غریزه طبیعی
۲- داشتن حرص و ولع برای رسیدن به خواستهها
۳- اجباری پشت رفتارهای ما
۴- یک نوع فرار از احساسات
۵- یک تحریف واقعیت یا نگرش غلط
۶- خودمحوری
۷- لذت ناشناخته
۸- خارجشدن یک غریزه از مسیر اصلی خود
۹- خواستههای سیری ناپذیر و غیرطبیعی
۱۰- مخدری در دسترس
۱۱- احساس مالکیت شدید نسبت به همه چیز
تاثیر شهوت؟!
۱- ایجاد آشفتگی در زندگی
۲- از دست رفتن زمان، انرژی، ارتباط با خودم، جامعه و خداوند
۳- بوجودآمدن بیماریهای جسمی، گرفتاریهای اجتماعی، انحراف و اشتغال فکری
۴- ایجاد ترس در زندگی، مسمومیت، قطع ارتباط با کل کائنات و ایجاد ناهوشیاری زیاد
۵- از دست رفتن موقعیتها، تمایل برای زندگی، و احساس ارزش درونی
۶- از دست رفتن بعد روحانی، ایجاد عدم رضایت و از دست رفتن اهداف
۷- کشته شدن عشق، محبت و عواطف
۸- از دست رفتن اعتماد به خود
مطالعه بیشتر:
پیروزی بر شهوت ممکن است!
2 پاسخ
انجمن معتادان جنسی گمنام بهترین ابزار ممکن برای رهایی از اعتیاد جنسی و تغییر نگرش کلی به زندگی است. امیدوارم گستردگی بیشتری داشته باشه و همه افراد از وجود چنین گنجینه ارزشمندی با خبر باشند
بهترین وبسایتی که تاحالا دیدم.ازتون
متشکرم