در طی ده سال بعد، میدانستم به کجا باید بروم تا فورا تغییر حالت پیدا کنم. با هیچ یک از دوستانم درباره این موضوع صحبت نمیکردم، این راز متعلق به من بود.
به عنوان یک معتاد جنسی در نوجوانی، فهمیدم با اینکه افراد دیگر هم درباره روابط جنسی کنجکاو هستند، اما همه خواستار تحریک نیستند. من اینگونه بودم و سریع یک رادار جنسی معتادگونه ایجاد میکردم که هر کسی که احتمالا به این موضوع علاقهمند بود را شناسایی میکردم.
جواز شهوتکردن، برای من جهت اکثر تصمیماتم را مشخص میکرد. گاهی از افرادی که درصدد روابط جنسی نبودند، فاصله میگرفتم و با افرادی میگشتم که خواهان روابط جنسی هستند. دوستانم تعجب میکردند، و من در جواب میگفتم «سخت نگیر!». من به دنبال سرگرمی و لذت بودم، من آزاد بودم! فکر میکردم آزام، اما این رفتار، رشد مهارتهای اجتماعی و صمیمیت را در من متوقف کرده بود. زمانی که در دهه سوم زندگیام به SA وارد شدم، از نظر روانی هنوز زیر آن تخت با عکسهای پدرم بودم.
در نوزدهسالگی از یکی از دوستانم در خوابگاه دربارهی خودارضایی مطلبی شنیدم. متوجه شدم که اینکار چقدر آسان است. دیگر نیاز نبود توجه دیگران را جلب کنم. میتوانستم طبق برنامه خودم خیالپردازی کنم. تصمیم گرفتم دوستان کمتری داشته باشم؛ چرا که ممکن بود آنها سر راه برنامههای من برای خود ارضایی یا «رابطه» قرار بگیرند.
در دههی دوم زندگیام مردی را پیدا کردم و با او ازدواج کردم که میتوانستم از او تعریف کنم و او نیز هر وقت نیاز داشتم برای رابطه جنسی تمایل داشته باشد. متأسفانه ازدواج اعتیاد جنسی مرا درمان نکرد. من شدیداً برای شهوت ولع داشتم و همسرم از اینکه با او مثل یک شی برخورد میکردم رنجش میگرفت. تحریککردنهای من نمیگرفت. خیلی زود به جایی رسیدم که برای لذتبردن از رابطه جنسی با همسرم نیز مجبور بودم خودارضایی کنم. انکار میکردم که خودم مشکل دارم. من گیردادن به همسرم را شروع کردم. او را مورد تحقیر قرار میدادم و میگفتم که مایه ناامیدی است.
در سومین دههی زندگیام به شوروهیجانهای بیشتر و جدیدتری نیاز داشتم: عشق، درد، تحریک و خودارضایی مزمن. طردکردنهایی که اجتنابناپذیر بود و مرا به خودکشی میرساند. به فکر انتقام میافتادم، فکر کشتن خودم و دیگران، گریه میکردم، از کوره در میرفتم، تهدید میکردم و تعقیب میکردم. نمیدانم آیا از اینکه عدهای جرأت کرده بودند مخدرم را از من دریغ کنند خشمگین بودم، یا بدنبال واکنشهای عاطفی آن بودم.
سالهای زیادی با وضعیت غیرقابلاداره گذشت که شامل سقط جنین، افشای رابطه، ریسک ابتلا به ایدز و چندین مورد طردشدن دردآور بود. عهد کردم تمام حماقتهایم را متوقف کنم. سراغ خود ارضایی و روابط اجتماعی با افرادی در بیرون برگشتم. این دوره کنترل با توسل به خودارضایی و خیالپردازیهای رنجآور و دیوانه وار چندسال ادامه پیدا کرد. دنبال راه فرار بودم. این ایده به ذهنم رسید که تنهایی به آنسوی دنیا سفر کنم. به خودم گفتم این یک جستجوی روحانی است: درواقع میخواستم ببینم آیا رابطه جنسی در آن طرف دنیا میتواند مرا درمان کند.
این سفر، سفری خطرناک، پردرد و مشکل، و پرخرج بود. در بازگشت متوجه شدم که نمیتوانم شهوتم را متوقف کنم.
ترس باعث شد به دنبال کمک بگردم. خواندن کتابهای خودیاری و گوش دادن به نوارهایی برای بهبودی را شروع کردم. سرانجام یک روز با خواندن اطلاعيهای روی یک بُرد از وجود SA باخبر شدم. وقتی اولین مشارکت اعضا را شنیدم فهمیدم که بالاخره به خانهام رسیدهام. با وجود شرکت منظم در جلسات، یکسال طول کشید تا «حَق» خودم در مورد خودارضایی را تسلیم کنم. وقتی بعد از آخرین لغزشم، آن را با خندهای در گروه مشارکت کردم، در چهره اعضا تنها دلسوزی و همدردی دیدم. آن زمان بود که فهمیدم اگر برنامهای را که آنها پيشنهاد میکنند جدی نگیرم، بازندهای خواهم بود که به ناکجا میرود. آن روز در سال ۱۹۹۲ کاملاً تسلیم شدم و از آن روز هوشیار هستم.
برای من خدمتکردن در SA بهترین راه برای شناختن دیگر افراد است. یاد گرفتم با بخشیدن از خودم میتوانم نظرات و احساسات طرف مقابلم را درک کنم و از کارکردن روی علایق مشترکمان لذّت ببرم. حدومرزها، تعهد و اینکه اشتباهکردن قابل بخشش است را یاد گرفتم.
کتاب بزرگ AA میگوید اقدامات نصفه و نیمه برای ما هیچ نتیجهای دربر نداشت. من از اینکه شهوت، زندگیام را نابود کند خسته و درمانده شده بودم. میبایست یکبار برای همیشه و بدون قید و شرط حقم را برای شهوتکردن تسلیم میکردم. من شهوترانی را زمانی آغاز کردم که هنوز مغزم کاملاً منطقی نشده بود. فهمیدن این موضوع که برای اینکه بتوانم خودم باشم احتیاجی به شهوت ندارم شوک بزرگی بود. حالا میدانم که شهوت زندگیام را منحرف کرده بود و مانع از این میشد که نیروی برترم بتواند از طریق من به دیگران کمک کند. زمانیکه این موضوع را به خاطر میآورم حاضر نیستم بدترین روز هوشیاری را با بهترین روز شهوترانی عوض کنم. مصمم هستم که هوشیاریام را در هر شرایطی ادامه دهم، در برنامه فعال بمانم و جنبه روحانیام را رشد دهم. میدانم که بقیه کارها را خداوند انجام خواهد داد.
کتاب داستان اعضا (صفحه ۵)
مطلب مرتبط:
من یک معتاد جنسی هستم! – داستان اعضا
16 پاسخ
عالی بود ممنون من تقریبا وسط های این راه هستم احتمال میدم ی مسیره که طی میشه و اعتیاد به جایی میرسه که یا خودکوشی انجام میشه یا پاک میشی و درست میشی امیدوارم اگاهی که تو این متن بود کمکم کنه تا ادامه راه رو نرم و زود تر به درمان و پاکی و هوشیاری برسم
سلام من یک معتاد جنسی هستم که به انتهای خط رسیده در ۳۸سالگی هیچ کنترلی بر نفسم ندارم نگران از دست دادن خانواده ام هستم و این نیروی طغیان گر مرا باخود به هر سویی می کشد واقعا از ادامه زندگی به این صورت خسته و درمانده ام بارها هم اقدام کرده ام ولی موفق نبوده ام و بار بعد با سرعت بیشتری در منجلاب فرو رفته ام شهامت حضور در کلاس را ندارم ولی قلبا دلم میخواد از این موضوع رهایی پیدا کنم ،درمانده ام کمکم کنید
سلام منم یک معتادجنسیم ولی هنوزنتونستم برم جلسات
من دو سال و چند ماه طول کشید که به عجز برسم و اقرار کنم که عاجزم در برابر شهوت. نمیدونم چرا انقد طول کشید. کاش زودتر میرسیدم
نمیدونم چیکار کنم چون منم گرفتار همین مسعلم?
سلام ببخشید من قبلا به خاطر نیاز جنسی خود ارضایی میکردم ولی الان 2 ماهه که ترکش کردم ولی من همین الان هم نیاز درونی دارم ولی به خاطر خدا و گناه کبیره و مضر بودن کنترلش میکنم و خوارضایی نمیکنم ولی در مورد زندگی ایندم با شوهرم تخیلات جنسی دارم سوالم اینه که من الان یه معتاد جنسی ام؟ لطفا اگه کسی میدونه جواب بده.
سلام بر بچه های گلsaکه اینجا هم خدمت میکنن خدا قوتتون بده عزیزای من
خیلی سخته برام که بگم معتاد نیستم :(:(:(:(
از خدا میخام به تمامی گرفتاران شهوت و درد راه طلایی انجمن و بهبودی رو نشون بده
عالی بود.خواهش میکنم کمک بکنید
سلام من یازده سالگی یه حرکتی رو توماهواره دیدم همونوتکرار کردم باخودم ولی نمیدونستم که خودارضاییه عقلم نمیرسید الان بیست ودو سالمه و من نتونستم خودارضاییو بزارم کنار ،فقط میخام کمکم کنید خواهش میکنم….??
کسی که از دوران کودکی با هم بازیش شروع میکنن به دکتر بازی و از اون زمان به بعد یکی از اون بچه ها تا دبیرستان این دکتر بازی رو ادامه میده و تحریک میشه 🙁 بدون اینکه خودش خبر داشته باشه که این تحریک شدن یعنی خودارضایی هستش ، چیکار باید بکنه ؟؟؟؟
سلام به دوستان سالها طول کشید که قبول کنم عاجز ناتوانم در مقابل شهوت پاکی را در saیافتم زیرا خدا حضور دارد به امید پاکی همدردان در حال عذاب
عالی بود من به کمک شما برای فرزندم احتیاج دارم چطور و کجا رو نمیدونم
درودبرشما
با شماره آدرس جلسات ایران تماس بگیرید، بیشتر میتونند راهنماییتون کنند.
آقایان: ۰۹۹۰۶۰۲۰۰۶۰
خانمها: ۰۹۹۰۲۳۲۰۰۱۳
همچنین مطالب منوی درباره SA را مطالعه فرمایید.
شادباشید
[b]اقدامات نصفه و نیمه برای ما هیچ نتیجهای دربر نداشت … مصمم هستم که هوشیاریام را در هر شرایطی ادامه دهم، در برنامه فعال بمانم و جنبه روحانیام را رشد دهم. میدانم که بقیه کارها را خداوند انجام خواهد داد.[/b]
فقط خواستم بخاطر نوشتن این جملات تشکر کنم. برای همه آرزوی موفقیت دارم