نگاه به اصلها - بهبودی از اعتیاد جنسی
مایلم اصلهایی که برای برنامه بهبودیام بر اساس یک زندگی روز به روز بکار گرفتهام را با شما در میان بگذارم. این اصلهای پایهای به مدت ۲۷ سال برای من موثر بودهاند.
۱- باور دارم که من یک بیماری دارم. این بیماری اعتیاد جنسی (اعتیاد به شهوت - اعتیاد به سکس) نامیده میشود. در صفحۀ ۲۹ کتاب سفید گفته شده: «نگاه کردن به مشکلمان در حالت یک اعتیاد، راهی موثر برای شروع نگریستن به خودمان است. آن طور که در دیدگاه یک پزشک در کتاب الکلی های گمنام آمده است:
«ظهور آشکار یک حساسیت و پدیده ولع بیشتر و بیشتر (حرص و آز) محدود به این دسته از افراد است ... آنها بیقرار، زودرنج و ناراضی هستند..»
من یک آدم بد نیستم که بخواهم آدم خوبی بشوم. من یک بیمار هستم که میخواهم بهبود یابم. قدرت خواست من نمیتواند این بیماری را متوقف کند. تنها یک قدرت بالاتر از خودم میتواند مرا از این مسئله رنجآور بیرون آورد.
۲- من تصدیق میکنم در برابر شهوت کاملا ضعیفم. همانطور که در صفحۀ ۲۰۲ کتاب سفید گفته شده: «او کنترل خود را از دست داده است و دیگر قدرت انتخاب ندارد و برای متوقفشدن آزاد نیست.» نمیتوانم ادعا کنم میتوانم شهوت را کنترل کنم و از آن لذت ببرم. امروز آن در زندگی من جایی ندارد.
۳- من برنامه SA را برای یک امروز در هر زمان (تنها برای امروز)، به کار میگیرم. این مفهوم به طور زیبایی در داستانی از کتاب الکلی های گمنام، در صفحه ۱۸۷ و ۱۸۸، توصیف شده است. آن مرد به دکتر باب و بیل دبلیو گفت:
«بله دکتر، من مایلم از آن دست بکشم (از مشروبخواری)، حداقل برای ۵، ۶، یا ۸ ماه تا بتوانم چیزهای دور و برم را درست کنم و احترام از دست رفته از همسرم و افراد دیگر را بدست آورم، و شرایط اقتصادیام را برقرار کنم و مانند اینها.»
دکتر باب و بیل دبلیو به او پاسخ داده بودند:
«تو برای ۲۴ ساعت میتوانی از آن دست بکشی، نمیتوانی؟ من گفتم: البته که بله، هر کسی میتواند این کار را برای ۲۴ ساعت انجام دهد. آنها گفتند: این همان چیزی است که ما درباره آن صحبت میکنیم، تنها ۲۴ ساعت در هر زمان. هر موقع من شروع به فکرکردن در مورد نوشیدن مشروب میکردم، مایل بودم طولانی فکر کنم، سالهای دشوار پیشرو، بدون نوشیدن حتی یک لیوان مشروب؛ اما این ایده ۲۴ ساعتی که به من رسید، از آن به بعد کمک زیادی به شد.»
۴- من به طور واضح مرزهایی که باعث زیر پا قرار دادن هوشیاری جنسیام میشود را مشخص میکنم. من با معنای مفهوم «رابطه جنسی با خود» (خودارضایی) روبرویم. نمیتوانم پشت یک «هوشیاری تکنیکی» پنهان شوم. من نمیتوانم بر روی خطوط رفتارهای اجباری جنسی که شامل برون ریزی جنسی نیست، قدم بگذارم و به طور خودکار تصور کنم که واقعا هوشیارم. برای توضیح بیشتر لطفاً مقالۀ «ارتباط جنسی با خود چیست؟» در صفحۀ ۱۳ کتاب ابزارهای کاربردی بهبودی را نگاه کنید.
۵- بیماری من در فکر من زندگی میکند. نمیتوانم به تفکراتم برای برون رفت از این بیماری اعتماد کنم. بهترین افکارم بودند که مرا به آشفتگی که در آن بودم کشاندند. بنابراین باید به راهنما و اعضای دیگر انجمن اعتماد و به طور نزدیک با آنها کار کنم تا بتوانم گرفتار «افکار آلودهام» نشوم.
۶- هر روز خود را تحویل به پروردگاری که مرا دوست دارد، میکنم. خداوند بهقدری مرا دوست دارد که از تمام کارهای احمقانهام مراقبت کرد و همینطور مرا به این برنامه آورد.
۷- در صحبتهایم با اعضای برنامه، بسیار صریح و روشن حرف میزنم. همانگونه که در صفحه ۱۶۰ کتاب سفید آمده:
«شهوت از روشنایی بیزار است و از آن فرار میکند؛ آن رازهای تاریکِ، نهان در وجود مرا دوست دارد. و هنگامی اجازه دهم آنجا جا بگیرد، مانند قارچ است. شروع به رشد و پراکندگی میکند و روح مرا دربر میگیرد. اما هنگامی که آن را جلوی نور میآورم، آن را برای دیگر معتادان جنسی در حال بهبودی بیان میکنم، قدرت آن بر روی من شکسته میشود. نور شهوت را میکشد. این را من در طی تجربههایی ویژه دریافتهام، و نه از طریق ایدههایی نظری.»
من در پشت کلماتی مانند «امروز شهوت کردم»، خود را پنهان نمیکنم. من دقیقا آنچه که فکر میکنم را میگویم. من صحبتهایم را به این علت که برای راهنمایم یا اعضای برنامه قابل قبول باشم، از صافی عبور نمیدهم. آنها را میگویم، آنگونه که فکر میکردم. اگر راهنمایم یا دیگران نمیتوانند اینها را بپذیرند، نیاز دارم افراد دیگری را در برنامه پیدا کنم که بتوانند حرفم را بشنوند. سعی میکنم صحبتم را با این عبارت شروع کنم «میخواهم الان صادق باشم». وقتی دیگران با من چیزهایی را میگویند که ممکن است واضح باشد، با خودم میگویم «خدایا اجازه بده اینها را با گوشهای تو بشنوم».
۸- در زندگی من اتاقی برای خیالپردازیهای جنسی وجود ندارد. راهنمایم میگوید مسئولیت اولین فکر با خداست و مسئولیت فکر بعدی با من است. با اولین فکر من چکار میکنم؟ آیا اجازه میدهم آن پیشرفت کند و تبدیل به انگیزشهای ذهنی من شود؟ یا از وسایلی که از فصل «فائق آمدن بر شهوت و وسوسه» در کتاب سفید یاد گرفتهام، استفاده میکنم؟ من انتخاب کردهام، یک روز در هر زمان، از این وسایل برای جلوگیری از تبدیل اولین فکر به انگیزشی ذهنی، استفاده کنم.
۹- هر روز یک لیست قدردانی مینویسم، بخصوص در صبحها برای اینکه دشمنی نسب به خود و احساس ترحم نسبت به خود به درون زندگیام نخزند.
۱۰- از موقعیتهایی که میتوانند باعث ناخوشی من شوند، دوری میکنم. قبل از دیدن فیلمی، برای پرهیز از قرار گرفتن در صحنههایی که موجب ناخوشی و بهمریختگیام میشوند، آن را بررسی میکنم، و همینطور از برخی برنامههای تلویزیونی خاص دوری میکنم.
۱۱- دقت میکنم، اجازه ندهم شهوت به درون روابطم با همسرم نفوذ کند. برای دانستن جزییات بیشتر در این باره، لطفا نوشته من در مورد «رابطه جنسی در ازدواج» در نسخه ژوئن ۲۰۱۱ مجله Essay، را مطالعه فرمایید.
۱۲- من تلاش میکنم در گامها زندگی کنم، یک روز در هر زمان. آنها نمیتوانند بخشی از زندگیام باشند. آنها زندگیام هستند. اجرای گامهای ۱۰، ۱۱ و ۱۲ به عنوان گامهای نگهدارنده، برایم اهمیت زیادی دارند. وقتی من اشتباه میکنم، باید تلاش کنم آن را سریع بررسی کنم.
۱۳- در کارهای خدماتی انجمن، فعالیت زیادی دارم. تنها از طریق اینکه در اختیار دیگران قرار دهم، میتوانم آن چیز را نگهدارم. این در کتاب AA در صفحه ۱۲۹ به شکل زیبایی بیان شده است:
«او شاید در لحظه اول متوجه نشده باشد به گنجی بیحد دست یافته است که میتواند از آن بهرهای بیانتها بدست آورد، اگر تنها آن را برای باقی زندگی خود بکاود و بر دادن هر آنچه بدست میآورد به دیگران اصرار داشته باشد.»
آیا من اینها کامل انجام میدهم؟ نه. من آنها را آگاهانه و با بهترین توانم انجام میدهم. این اصلهای پایه، در طی ۲۷ سال برای من موثر بودند. میدانم اینها برای دیگران نیز موثر هستند.
تجربه اعضا
دیدگاه ها (0)